در سال ۱۹۷۰ و در بحبوحه انقلاب ج.ن.س.ی، خانوادهای آرمانگرا (پدر و مادر دانشگاهی و دختر نوجوانشان) با چالشهای فکری پیرامون جنسیت، نژاد و طبقه اجتماعی مواجه میشوند.
اورن مردی خودخواه و راحت طلب است که بزودی قصد بازنشستگی دارد اما ناگهان پسرش که سالهاست با وی قطع رابطه کرده نزد او می آید و نوه ۹ ساله اش را هم به پدربزرگش معرفی می کند. اورن که حالا باید از این بچه ۹ ساله نگهداری کند دست به دامان خانم مهربان همسایه اش می شود اما…
پیتر یک مرد خانواده است که در یک سوپر مارکت زنجیره ای در حال ورشکستگی، کار می کند. با آمدن رئیس جدید ؛ سوزان به او یک ارتقاء پستی بهتر می دهد و زندگیش دچار تغییرات فراوان می شود. اما این فرصت ها و پول خوبی که بدست آمده، بی دردسر خواهد بود؟
عکاس مد سي و هفت ساله اي به نام «رافي» (تورمن) که تازه از شوهرش جدا شده مرتب در جلسات روان درماني «دکتر ليزا متسگر» (استريپ) شرکت مي کند. او با مرد جوان بيست و سه ساله اي به نام «ديويد» (گرين برگ) آشنا مي شود و با توصيه هاي «ليزا» رابطه اي صميمانه با او برقرار مي کند. اما بعد روشن مي شود «ليزا» مادر «ديويد» است و از رابطه ي پسرش با «رافي» چندان رضايتي ندارد...
چارلی کانتیلینی که زن جوان و خوش قیافه ای است تاکنون در برقراری روابط رمانتیک با مردان موفق نبوده اما یکروز در یک فروشگاه با مردی به اسم کوین آشنا می شود . چارلی احساس می کند که کوین همان مرد کامل و ایده آلی است که او را خوشبخت می کند . کوین هم از چارلی خوشش آمده و تصمیم می گیرد با او ازدواج کند و بهمین خاطر چارلی را به خانه شان می برد تا با مادرش ویولا آشنا شود . اما ویولا از همان برخورد اول از چارلی خوشش نمی آید و معتقد است او لیاقت همسری پسرش را ندارد . او وقتی خبر ازدواج قریب الوقوع آندو را می شنود شروع به آزار و اذیت چارلی می کند و چارلی نیز که اوضاع را اینگونه می بیند تحملش را از دست می دهد و دست به مقابله زده و بنابراین جنگ تمام عیاری بین آنها آغاز می شود و …
یک جستجوگر گنج در آستانه رسیدن به یک گنجینه افسانهای است که چندین قرن مخفی مانده. اما یکی از هم دستانش به او خیانت می کند و سعی دارد زودتر از او به گنج برسد.
«بنجامین بری» یک متخصص تبلیغاتی و همینطور مورد علاقه خانم هاست، که برای برنده شدن در یک رقابت شرط می بنند که می تواند کاری کند یک زن در طول ۱۰ روز عاشق او شود...
سریال "دوستان هاروارد" داستان گروهی از دوستان را روایت می کند که در آستانه چهل سالگی قرار دارند. این سریال به بررسی روابط قدیمی، عشق های از دست رفته و تلاش برای حفظ تعادل بین زندگی بزرگسالی و نوستالژی گذشته می پردازد.
داستان سریال در دهه 1970 میلادی، در شهر نیویورک میگذرد و از تجارت و کسب و کار موسیقی آن زمان پرده بر میدارد که با مصرف متعدد مواد مخدر، سوءاستفادههای جنسی و شخصی و البته دردسرها و مشقتهای دیسکوهای تازه شکل گرفته، همراه شده بود. ریچی فینسترا تهیه کنندهی ضبط و پخش موسیقی، نقش اول داستان است که در هنگام مواجه با بحرانهای سخت و نفسگیر زندگی، تلاش میکند تا با گرفتن تصمیمات درست حیاتی شرکت خود را احیا کند و خوانندگان نسل جدید موسیقی امریکایی را کشف کند. تصمیماتی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد.