مونیکا پس از فرار از دست خواهر ناتنی قاتل خود، در سیاتل زندگی جدیدی را آغاز میکند. سیمون که دچار فراموشی شده است، با دیدن مونیکا در تلویزیون، خاطراتش را به یاد میآورد و خواهران دوباره به هم میرسند.
لولا جیمز برای رهایی برادر کوچکش آرلو از محیطی ناسالم، تلاش میکند تا پول کافی جمعآوری کند. آرلو امید او را زنده نگه میدارد تا اینکه شبی غمانگیز، دنیای لولا را زیر و رو میکند. از آن پس، زندگی او برای همیشه دگرگون میشود...
مونیکا در حالی که سعی می کند به عنوان مجری یک برنامه گفتگومحور بعدازظهر اجرا داشته باشد، به دنبال شروعی تازه است. او با دستیار جدیدش، سیمون، زنی آشفته که قصد دارد زندگی مونیکا را برای همیشه تصاحب کند، دوست صمیمی می شود...
با وجود موفقیت در حرفه شان ، دو دوست صمیمی 30 ساله هرگز از شنیدن اینکه هر دو به یک مرد نیاز دارند قبل از اینکه خیلی دیر شود دست برنمی دارند. وقتی یک کشیش خوش تیپ درست به موقع برای شروع فصل کریسمس می رسد، هر دو خانم سعی می کنند حرکتی انجام دهند...
امیلی میدلتون در آستانه ی تعطیلات توسط دوسـت پسرش غال گذاشته می شود و برخلاف میلش مجبور می شود برای مسافرت مادرش لیندا را با خودش به جنوب آمریکا ببرد. این دو که هم چون دو قطب متضاد هستند، بزودی می بایست با یکدیگر در فراری حماسی از داخل جنگل های خطرناک همکاری کنند تا زنده بمانند…
دو فیلمساز جوان در سفری به میسیسیپی، برای پیدا کردن مورگان فریمن، با مشکلات زیادی روبرو میشوند. اما در طول این سفر، آنها چیزهای زیادی در مورد زندگی یاد میگیرند...
مرد کوتوله ای (پیتر دینکلیج) که به تازگی تنها دوستش را از دست داده است، به نیو جرسی می رود تا در خلوت خودش زندگی کند. طولی نمی کشد که او با یک مرد هات داگ فروش پرحرف و یک زن که مشکلات خاص خودش را دارد، آشنا می شود...
دختر جوونی به اسم جسی هست که بعد از اینکه توسط دوست پسرش بهش خیانت میشه میره تو اینترنت می گرده و می خواد به خونه پیدا کنه و اول خیال می کنه قراره با سه تا دختر زندگی کنه اما می بینه که سه نفر پسرن …
یک کارآگاه و یک راهبه به بررسی یک سری جنایات شنیع می پردازند که شخصی به نظر می رسند، در حالی که با مسائل شخصی دست و پنجه نرم می کنند و شبکه ای شوم را کشف می کنند که بیشتر از پاسخ سؤالات را ایجاد می کند.
خانواده دانکن با تولد ناگهانی چارلی، فرزند چهارم، روبرو میشوند. وقتی که پدر و مادر خانواده، ایمی و باب ، به سرکار برمیگردند،تمام تلاششان را برای مراقبت از سه فرزند دیگر شان میکنند.
مادر مجرد ، که همه چیز را به خطر می اندازد و خانواده خود را به یک تاکستان منتقل می کند با این امید که خط مراقبت از موهای طبیعی خود را با نفوذ به نخبگان آمریکایی آفریقایی تبار به سطح بعدی برساند.
داستان زندگی یک پسر سیاه پوست ۱۳ ساله آمریکایی است که در محله بروکلین نیویورک زندگی میکند. داستان این سریال بر اساس زندگی واقعی "کریس راک" کمدین معروف آمریکایی نوشته شده است. "کریس" نوجوانی است با کلکسیونی از آرزوها و رویاها که بایستی از بردار کوچکتر خود مراقبت کند چرا که پدر و مادر او در بخش اورژانس کار میکنند.او می کوشد تا با وجود همه مشکلات دنیای خود را بسازد. در کنار او دوستان دیگری هم هستند که گاه در پیشبرد رویاهای دیوانه وار "کریس" به او کمک می کنند و گاه مزاحم پیشرفتش می شوند. داستان سریال خطی و ساده همراه با طنز ویژه سیاهان است. این سریال محصول سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۰۹ است و توانست با امتیاز ۸٫۱ به کار خود پایان دهد.