مگپای در یک جامعه کلیسایی منزوی به رهبری پدرش، کشیش، زندگی میکند. با کشته شدن یک مرد، ترس و بدگمانی جامعه را فرا میگیرد و شایعاتی درباره وجود «هیولایی» مرموز در جنگل دهان به دهان میچرخد.
در دل زمستانی سخت و طاقتفرسا، کشتیای غریب در سواحل روستای ماهیگیری ایسلند غرق میشود. زنی بیوه و تنها که در آن روستا زندگی میکند، ناگهان خود را در موقعیتی دشوار و انتخابی پیچیده میبیند. این زن قرن نوزدهمی، باید تصمیمی غیرممکن بگیرد.
۲۰ سال پس از اتفاقات نسخه قبلی، مارک رنتون(ایوان مک گرگور) به اسکاتلند بازمی گردد تا دوباره با دوستان صمیمی اش، دنیل و سیمون کارهای خارق العاده ای انجام دهد و یک خانه برای زندگی اش راحت اجاره کند ولی اتفاقاتی که در طی این سال ها رخ داده است، همه چیز را خراب میکند و …
عمر یک نوازنده جوان آینده دار است. او که از خانواده سوری خود جدا شده، در یک جزیره دور افتاده اسکاتلند گیر کرده و در انتظار سرنوشت درخواست پناهندگی خود می باشد...
داستان در شهری خیالی به نام کرکداروچ در اسکاتلند روایت میشود و حوادث پس از یک جنایت ناگوار را که دو خانواده را درگیر کرده است، به تصویر میکشد. وقتی یک خانواده که به نظر میرسید بینقص و شاد هستند، توسط فردی از درون جامعهشان که به او اطمینان داشتند، کشته میشوند، نشانههایی از ناهنجاری در یک جامعه که به ظاهر ایدهآل بود، بروز میکند.
این داستان به دنبال آسیبشناس پزشکی قانونی دیوید هانتر است که کار خود را رها کرد و به عنوان یک پزشک در روستای روستایی منهام ساکن شد. وقتی زنی مرده پیدا می شود، دیوید تلاش می کند تا از تحقیقات دور بماند.