داستان فیلم درباره ی گروهی است که برای خوشگذرانی و تفریح به جنگل می روند و در حال گردش در اعماق جنگل به یک موجود فضایی و بیگانه بر می خورند که به نظر می رسد با سفینه ی خود به زمین برحورد کرده است. آنها تصمیم می گیرند موجود بیگانه را بکشند اما پس از نابود کردن آن مورد حمله ی گروهی از بیگانگان که در داخل سفینه ی خود بودند قرار می گیرند...
داستانِ رقاصی با بیماری اختلال چند شخصیته که در تلاش برای حفظ شخصیت اصلیِ خودشه و در این راه با رون شناسی آشنا میشه تا رمز وراز ارواحی که تسخیرش کردن و کشف کنند…
زن جوانی در خانه ی خود به مطالعه ی عادت های کاربران چت های وبکمی میپردازد. اما پس از مدتی زندگی او با مشاهده ی صحنه ی قتل وحشیانه ای که به صورت آنلاین مشاهده می کند، وارد مسیر پیچیده ای می شود...
پس از کشف یک افسانه شهری در مورد یک قاتل سریالی دیوانه که چیزی جز یک "لبخند" حک شده روی صورتش ندارد، یک نوجوان شکننده ذهنی باید بفهمد که آیا او دیوانه شده است - یا اینکه ممکن است قربانی بعدی باشد.
یک شب ، یک ماشین مرموز پس از یک تصادف مرگبار به پارکینگ توقیف پلیس شیکاگو آورده می شود. مکانیک های کشیک به زودی متوجه می شوند که این ماشین اراده ای از خود دارد. با صدها اسب بخار قدرت و دو تن فولاد تقویت شده، به نظر می رسد یک ماشین کشتار غیرقابل توقف است که قادر به فرار - و فریب دادن - انسان ها است...
زمانی که جان پسر بود، در میان علف های هرز شاهد این بود که تمام خانواده اش در یک حمله ظالمانه قانون شکن کشته شدند. اکنون به عنوان یک قاضی در قلمروهای غربی، او به غرب سفر می کند تا از بی گناهان در برابر بی عدالتی محافظت کند...
زمانی که "جان" متوجه می شود که "کتی" باردار شده ، تصمیم میگرد با وی ازدواج کند ، آن ها به کمبریج سفر کرده و بنابراین"جان" کمک هزینه تحصیلی "کتی" را به عهده میگیرد اما...
در ابتدای فیلم راب پسر نوجوان دبیرستانیای را نشان میدهد که دوست دارد اولین تجربه اش را انجام دهد و با کلوچهای شبیه به میمون بازی میکند و سگش فریزی این کلوچه را هنگامی که روی میمون راب است میلیسد، برادر کوچکتر راب از این جریان فیلمی میگیرد و آن را به تمامی دوستان راب بلوتوث میکند و راب از دیگر همکلاسیهایش و به خصوص دختران خجالت میکشد اما یکی از همکلاسیهای دخترش (هیدی) که او را در این حال میبیند به او پیشنهاد بازی میدهد و پس از مدتی اتفاقاتی برایشان میافتد و راب متوجه خیانت او میشود....
سریال روایت «مایک» جوانی نابغه است که از دانشگاه اخراج شده و روزگار خود را با فروش مواد می گذراند و ناگهان در یکی از معامله های خود هنگامی که از دست پلیس در حال فرار است خود را در میان مصاحبه ای برای گرفتن یک شغل می بیند، آن شغل چیزی نیست جز دستیاری یکی از بزرگترین وکلای آمریکا «هاروی اسپکتر». با اینکه مایک هیچ تحصیلاتی ندارد اما با نبوغ خارق العاده خود هاروی را مجبور به انتخاب خود می کند اما...