سرخ پوستان كومانچى حمله ور مى شوند و بيشتر اعضاى خانواده ى « آرون ادواردز » ( كوى ) را به قتل مى رسانند . پس از چندى « ايتان ادواردز » ( وين ) به اتفاق « مارتين پولى » ( هانتر ) ، پسر جوانى كه « ايتان » سالها پيش از چنگ سرخپوستها نجات داده ، سرسختانه به جست و جو براى يافتن دختر كوچكتر خانواده « دبى » ، ادامه مى دهند.
یک کاپیتان نیروی دریایی که توسط اهالی یک روستا از بند کمونیستهای چینی آزاد شده است مجبور میشود تمامی اهالی روستا را با یک کشتی قدیمی به هنگ کنگ منتقل کند...
یک هواپیمای ترابری در مناطق پوشیده از یخ مجبور به فرود اضطراری می شود.خلبان هواپیما "کاپیتان دولی" باید مردان خود را در شرایط سختی زنده نگه داشته تا کمک از راه برسد...
« شان تورنتن » ( وين ) مشتزن امريكايى ايرلندى تبار به دهكده ى زادگاهش در ايرلند باز مى گردد تا گذشته اش را ( مرگ رقيبش بر اثر ضربات او ، در يك مسابقه ) فراموش كند . او خيلى زود با « مرى كيت » ( اوهارا ) ازدواج مى كند ، اما طبق سنت ، ازدواج اين دختر تا پيش از دريافت جهيزيه اش كه برادرش ( مك لاگلن ) از دادن آن امتناع مى كند رسميت نمى يابد ...
"افسر کربی یورک" مسئول یک پایگاه مرزی و آموزش سربازان تازه وارد از جمله پسر خود که نزدیک به پانزده ساله او را ندیده می شود.او پسرش را وادار به جنگ با سرخپوستها می کند اما پیش از آن مادرش از راه رسیده و او را خارج می کند.دیدار دوباره "کربی" و "کتلین" که سالهاست از هم جدا شده اند آنها را عاشق یکدیگر کرده و...
وقتی "کاستر" و ارتش هفتم سواره نظام توسط سرخپوستان نابود می شوند،همه انتظار شرایطی بدتر را می کشند."کاپیتان ناتان بریتلز" دستور گشت زنی در منطقه را دریافت کرده و مامور می شود تا "آبی آلشرد" همسر یکی از فرماندهان و برادر زاده او را برای حفظ امنیتشان همراهی کند و...
پس از شکست ناپلئون واترلو و تبعید افسران و خانواده هایشان از فرانسه، کنگرهی آمریکا در سال 1817 تصمیم گرفت که 4 شهر کوچک در سرزمین آلاباما به تبعیدیان داده شود...
سه قانونشكن به نامهاى « رابرت » ، « پدرو » و « ويليام » به بانكى دستبرد میزنند و سپس براى فرار از دست كلانتر ، آواره ى دشت و بيابان میشوند . تا اين كه به طور اتفاقى به زن باردارى بر میخورند . زن ، فرزندش را به دنيا می آورد و پيش از مرگ از سه مرد میخواهد كه جان كودك را نجات دهند .
کاپیتان "رالز" ناخدای کشتی "رد ویچ" در دهه 1860 در جنوب اقیانوس آرام است. او در ماجراجوییهایی با شمشهای طلای غرق شده، مروارید، بومیان، یک صاحب کشتی بیرحم و یک اختاپوس غولپیکر روبرو میشود....
تكزاس . سلطان دامدارى ، « تام دانسن » ( وين ) قصد دارد گلهاى را براى فروش به ايالتهاى شمالى ببرد . اما راه دشوارى را در پيش گرفته است و خيلى زود آدمهايش رهايش مىكنند و حتى ناپسرى او ، « ماتيو » ( كليفت ) نيز جلويش مىايستد...
اوئن ترزدی” (فاندا) فرماندهی دژآپاچی، یکی از دورافتادهترین پادگانهای نظامی در آریزونا را برعهده میگیرد. او با سرخپوستان رفتاری تحقیرآمیز دارد، به هنگام عبور قبیلهای آپاچی به مقصد مکزیک، به آنان فرمان بازگشت میدهد، اما در مبارزهای که در میگیرد، سواره نظام تحت فرماندهی او به کلی از بین میرود……
“کوئرت اونز”، مردی خطرناک با پرستاری “پنلوپه وورث” از مرگ نجات می یابد. او در نهایت با انتخاب دنیایی که در آن زندگی می کند و دنیای “پنلوپه” گرفتار می شود…
در سال 1871،قماربازی حرفه ای به نام "جان دولین" با معشوق خود "ساندرا پولی"،دختر "مارکو پولی" مهاجری که خود را به یکی از بزرگان صنعت راه آهن تبدیل کرده فرار می کند."سندی" که می داند راه آهن تا داکوتا گسترش خواهد یافت،تصمیم می گیرد از بیست هزار دلار خود استفاده کرده و پس از خرید زمین آنها را برای ساخت ریل با سود بیشتری به فروش برساند اما...