به هیچکس اعتماد نکن، چیزی را احساس نکن و هیچوقت شکست نخور. این ها قوانینی هستند که به آدمکش بیرحم اروپایی کمک کرده اند تا در کار خود اوج بگیرد. "ویکتور" که در رومانی بزرگ شده است بیشتر از هر کسی ارزش زندگی اش را می داند و همین او را تبدیل به قاتلی کامل کرده است. اما بعد از اینکه نزدیک ترین شخص به و کسی که او را آموزش داد به او خیانت می کند، "ویکتور" مرگ خود را جعل کرده و به لندن سفر می کند …
در دنیایی پسا آخرالزمانی، یک استاد شمشیرباز به همراه گروهی از مزدوران سابق نظامی، برای نجات بازماندگانی که توسط انسانهای آلوده به بیماری تشنه به خون در بیمارستانی گرفتار شدهاند، وارد بیمارستان میشوند...
گروهی از گانگسترهای لندن با پیشنهادی از سوی تاجران برای خرید کلوپشان روبرو میشوند. اما این تاجران، خونآشامهایی هستند که خواهان بازپسگیری زمین خود هستند و در صورت عدم تمکین گانگسترها، به آنها حمله میکنند...
یک گروه تبهکار روسی در بریتانیا، اروپاییهای شرقی را قاچاق کرده و سپس آنها را به بردگی میگیرند؛ زنان را برای کارهای ج.ن.س.ی. و مردان را برای مبارزات غیرقانونی. این گروه با یک تاجر محلی درگیر میشوند و یک جنگ بالا میگیرد.
یک پسر، یک دختر و بدترین تیم فوتبال در بریتانیا، شما نمیتوانید انتخاب کنید که چه کسی قرار است عاشقش یکی از این ها شود. پسران برملی یک خاطره ی خنده دار و در عین حال مبهم خاطرات فوتبال است که در اواخر دهه 60 بریتانیا رخ میدهد...
سریال رم، در واقع داستان "روم باستان"، در دوران گذار از جمهوری به امپراتوری را روایت میکند، داستانی که از تهاجم (ژولیوس سزار) به سرزمین گل (فرانسه امروزی) آغاز میشود و به مرگ (مارک آنتونی) یا همان مارکوس آنتونیوس و ظهور و شکل گیری اولین (امپراتور آگوستوس) ختم میگردد.