دیچ مربی چتر بازی است. یک روز یک زن نزد او می رود تا تحت آموزش قرار گیرد . روز آموزش با هواپیما به آسمان می روند تا بپرند . ولی موقعی که دیچ برای هماهنگ کردن نزد خلبان می رود و باز می گردد متوجه می شود که کریس به پایین پرتاب شده است دیچ برای نجات وی خود را به پایین پرتاب می کند ولی قادر به نجات او نمی شود...
در سال ۱۶۲۵ دارتانیان (کریس اودانل) برای جایگزینی پدرش به پاریس مهاجرت میکند تا مانند او یک تفنگدار شود. او به سه تفنگدار ملحق میشود تا از جنگ احتمالی با انگلستان جلوگیری کند. دارتانیان به طور تصادفی مکالمه کاردینال ریشیلیو و می لیدی را که خواهان توطئه برای برپایی جنگ میان فرانسه وانگلستان هستند را میشنود و تصمیم میگیرد تا به کمک سه تفنگدار ثابت کند کاردینال قصد دارد تا به کشور خیانت کند و با انگلستان جنگ راه بیندازد. آنها موفق میشوند می لیدی را دستگیر کنند و....
پس از از دست دادن پدرش، یک نیویورکی به کالیفرنیا می رود تا آرزوی در حال مرگ خود را برآورده کند و اشیای قیمتی که سال ها قبل توسط عمویش دزدیده شده بود را پیدا کند...
مأموريتي براي آزادسازي گروگان هاي امريکايي از زنداني در يک کشور خاورميانه که «صدام حسين» (هيلوا)، ديکتاتور ديوانه بر آن حاکم است، با شکست مواجه مي شود. رئيس جمهور دستور اعزام گروهي را براي آزادسازي گروه قبلي مي دهد و به توصيه مشاورانش، «تاپر هارلي» (شين) را براي اجراي اين مأموريت انتخاب مي کند...
فرمانده «جيمز بلاک» (دان)، «تاپر هارلي» (شين) را که سالهاست به دليل مشکلات رواني، دور از اجتماع و نزدي قبيله اي بومي زندگي مي کند فرا مي خواند تا عضو يک گروه پرواز نخبه با مأموريتي ويژه شود...
نیک پولووسکی ( کلینت ایست وود ) که در حال کار بر روی پرونده ای برای گیر انداختن تبهکاری آلمانی است، مجبور می شود با یک پلیس تازه کار ( چارلی شین ) بر روی این پرونده کار کند و …
ستوان "کوران" و تیم او از نیروهای دریایی وقتی در حال آزاد سازی گروهی از آمریکایی هایی هستند که بدست یک گروه تروریستی از خاور میانه دستگیر شده اند، متوجه مدارکی می شوند که نشان می دهد تروریستها صاحب اسلحه ای خطرناک و پیشرفته هستند...
مالک جدید تیم بیسبال «کلیولند ایندینز» برای اینکه بتواند نقشه خودش را عملی کرده و تیم را منتقل کند، چندین بازیکن ناشی را خریداری کرده و در تیم قرار می دهد تا نتایج ضعیفی بگیرند. وقتی بازیکنان از نقشه مالک تیم خبردار می شوند تصمیم می گیرند برای ضدحال زدن به او، تمام تلاش خود را بکنند تا او به هدفش نرسد…
فیلم داستان رسوایی "بلک ساکس" را روایت می کند. تیم "واست ساکس" شیکاگو که دستمزد کمی را دریافت می کرد، در ازای دریافت رشوه می پذیرد مسابقات جهانی سال 1919 را واگذار کند...
لينکلن کانتي نيو مکزيکو. دامداري انگليسي به نام «جان تانستال» گروهي جوان فراري و بي خانمان را براي کار استخدام مي کند. تازه ترين فرد استخدام شده، هفت تيرکش کله شقي به نام «بيلي باني» است که به خوبي با بقيه کارکنان کنار مي آيد و پس از کشته شدن «تانستال» يک دارو دسته ي ياغي را تشکيل مي دهد..
لوکاس بلای دانش آموز 14 ساله دبیرستانی باهوش و عصبی در حومه شیکاگو است. او با مگی، دختر بزرگتر جذابی که به تازگی به شهر نقل مکان کرده است، آشنا می شود. مگی پس از ملاقات با لوکاس در یکی از جستوجویهای حشرهشناختیاش، با او دوست میشود و در طول تابستان با او وقت میگذراند تا مدرسه شروع شود...
"رو" و "بو" بعد از فارغ التحصیلی در یک آخر هفته برای سفری کوتاه جاده ای به سمت لس آنجلس، شهر کوچک خود را ترک می کنند. به زودی اتفاقات خطرناکی رخ می دهد و دنباله ای از اجساد را پشت سر می گذارند و خشونت در کل افزایش می یابد ...
«لئونارد» و «شلدون» دو دانشجوی نخبه فیزیک، اما بسیار ضعیف در روابط اجتماعی هستند که با هم زندگی می کنند. ماجرا از جایی شروع می شود که دختری بنام «پنی» همسایه ی آنها می شود، و به آن ها نشان می دهد که چقدر درمورد نحوه ی زندگی در خارج از آزمایشگاه کم می دانند...