"پرستون" دوازده ساله به طور اتفاقی چکی به ارزش یک میلیون دلار را به دست اورده و آن را نقد می کند. او با پول ها خوش می گذراند اما گنگسترهایی که مالک پول هستند خواهان بازگشت آن هستند...
فرزندان جک چارلز که یک کلاهبردار نه چندان بزرگ میباشد پس از آنکه مادرشان از سرطان می میرد به نوانخانه ای حکومتی فاسد فرستاده می شوند. کلی دختر نوجوان "جک" از آنجا می گریزد و "جک" را وادار می کند تا بسر کوچکش "ادی" را با خود بیاورد. در ابتدا "جک" سعی می کند آنها را به مادربزرگشان داده و از شرشان خلاص شود. اما مادر بزرگ نیز قمارباز و کلاهبردار است و پلیس در پی اوست. بنابراین او کودکان را با خود به نیواورلئان می برد جایی که وی قصد دارد با وجود مشکلات به راه خود ادامه دهد …
زن ثروتمندی که زندگی بی نقصی با شوهر خوش تیپ و فرزندان فوق العاده اش دارد، ناگهان با اتهام هولناکی روبرو می شود. او به عنوان طراح اصلی یک قتل سه گانه وحشیانه معرفی شده و در مقابل چشمان فرزندانش دستگیر می شود. این زن بی گناه برای تبرئه خود و رهایی از مجازات اعدام، در یک مبارزه نفس گیر علیه ظلم و خیانت قرار می گیرد...
یک افسر پلیس و همسرش از اینکه در مهدکودک محلهشان آزار و اذیت کودکان اتفاق میافتد، شوکه میشوند. وقتی متوجه میشوند که ممکن است پسر خودشان هم قربانی شده باشد، ویران میگردند. آیا باید میدانستند، آیا باید میدیدند؟