سانتیاگو مونز ( کانو بکر ) به همراه دوستان انگلیسی خود لیام آدامز ( جی جی فیلد ) و چارلی بریتویت ( لئو گرگوری ) در رئال مادرید بازی می کند. آنها هنگام بازگشت از صحنه فیلمبرداری یک فیلم تصادف کرده و سانتیاگو برای سه ماه نمی تواند بازی کند. بازی های جام جهانی آغاز شده و لیام بهمراه چارلی برای انگلیس بازی می کنند. چالی هنوز از مصدومیت تصادف کاملا رها نشده و لیام نیز درگیر زندگی گذشته خود و همسر سابقش است...
داستان فیلم در مورد شخصی است که هر آنچه از داخل کتاب می خواند به حقیقت می پیوندد. او با خواندن کتاب “اینکهارت” همسر خود را به داخل کتاب فرو برده و اشخاص داخل کتاب داستان را بیرون آورده است و به دنبال راه نجاتی برای بیرون آوردنش از داخل کتاب می گردد که ...
در شهر لندن و در یک رستوران روسی یک باند مافیای روسی فعالیت می کند. ریاست این گروه بر عهده «سیمون» و پسر کله شقش «کریل» است. راننده کریل، «نیکلای» خود را به همه افراد ثابت می کند و تنها شرطی که باید بپذیرد فراموشی خانواده است گرچه خود او هم از این بابت ناراحت نیست زیرا نسبت به پدر و مادرش هیچ احساسی ندارد. نیکلای مرموزی که حتی خود کریل هم او را درست نمی شناسد، به سادگی دشمنان خانواده جدیدش را از بین می برد و پله های ترقی را طی می کند، هرچند که هیچ کس هویت واقعی او را نمی داند…
این فیلم بر روی زنی به نام جوآن استنلی تمرکز دارد که در بریتانیا متولد شد اما طرفدار شوروی و حزب کمونیست بود. او در اواسط دهه 1930 میلادی توسط دولت بریتانیا به عنوان یک کارمند دولت استخدام می شود و از طرف دیگر به عنوان یک جاسوس توسط اداره اطلاعات و امنیت جماهیر شوروی یعنی “ک گ ب” به کار گرفته می شود. در این میان، جوآن موفق می شود که اسرار بمب هسته ای را به شوروی منتقل کند. به این ترتیب شوروی توانست که در توسعه سلاح های اتمی خود را به غرب برساند. بعد از این جاسوسی بزرگ، جوآن توانست به مدت نیم قرن به عنوان یک جاسوس کشف نشده باقی بماند…