اوا، رقصنده ای است که اکنون روی ویلچر می نشیند و قادر به راه رفتن نیست. هنگامی که دوستش سوفی قبل از کریسمس یک تقویم قدیمی چوبی عتیقه را به او می دهد، متوجه می شود که هر پنجره حاوی یک شگفتی است که در زندگی واقعی عواقبی را برایش ایجاد می کند...
وقتی "بتی" با مشک روبرو می شود، خانواده همسر و خود همسرش درخواست طلاق کرده و او را از دیدن دو دختش منع می کنند. او توسط زنی سالخورده به نام "لائور" از تنهایی و الکل نجات داده شده و رابطه نزدیکی با او برقرار می کند...
مارسل، مردی دست و پا چلفتی، توسط دوست دخترش از خانه بیرون انداخته میشود. او بدون لباس مناسب و با فنجان قهوه در دست، به هتل مورد علاقهاش میرود، اما اتاقش توسط یک خبرنگار اشغال شده است. برای جلب توجه خبرنگار، مارسل دروغ میگوید که صاحب شرکتش است.
در گرونوبل، یک روسپی در بستر بیمارستانش به قتل میرسد. کورا، بیست و دو ساله و همچنین یک روسپی، یکی از دوستانش بود. این زنان روزانه با خشونت مواجه شده، دستمزدی ناچیز دریافت کرده و بدون وقفه کار میکنند...
داستانی ساده در مورد زنی 38 ساله مطلقه (ماری) که اکنون یک معشوقه (سرژ) دارد اما تصمیم می گیرد او را ترک کند، بچه اش را سقط کند و سپس به شوهر سابقش (جورج) برمی گردد...