Pierre Mondy

داستان یک کارآگاه خصوصی قلابی به نام مایک اسپیلون که توسط دو بانوی پیر استخدام می شود تا بفهمد آیا بریژیت، همسر برادرزاده آنها، معشوقه ای دارد یا خیر...

آستریکس کوچک به همراه اوبلیکس، آخرین جنگجویان آزاد روستای "گاول" پس از حمله ی روم، ماموریت دارند یک بشکه ای که حاوی مواد جادویی است را به دست پسر عموی آستریکس که می خواهد با ارتش روم بجنگند، برسانند.

ابلیکس عاشق شخصی میشود که بتازگی وارد خانه روستائی آنها میشود ولی وقتی عشق واقعی او برای ملاقات او سر میزند دلشکسته میشود و ...

مارسل، مردی دست و پا چلفتی، توسط دوست دخترش از خانه بیرون انداخته می‌شود. او بدون لباس مناسب و با فنجان قهوه در دست، به هتل مورد علاقه‌اش می‌رود، اما اتاقش توسط یک خبرنگار اشغال شده است. برای جلب توجه خبرنگار، مارسل دروغ می‌گوید که صاحب شرکتش است.

در سال ۱۹۴۲، در منطقه‌ای که تحت اشغال بود، تاسین، پیتیر و ستوان دوم شودر پس از پایان خدمت سربازی، به زندگی روزمره پیشین خود بازگشتند.

سه نفر از سربازهای بی دست و پای هنگ هفتم ارتش فرانسه که تجربه شکست تلخی را داشته اند سرخود تصمیم میگیرند که درطی ماموریتی عجیب شرکت کنند و با لباس های مبدل به ارتش نازی ها رخنه کنند و باعث نابودی قسمتی از ارتش شوند که…

آنتوان بریست، یک حسابدار، پس از ورشکستگی رئیسش که در مسابقات شرط بندی کرده بود، خود را بیکار می بیند...

ورشو، سال ۱۹۴۲٫ یک زن لهستانی به شکلی فجیع به قتل می رسد. “سرگرد گرا”، عضو سازمان اطلاعات آلمان که به عدالت اعتقاد دارد، مسئول تحقیقات می شود. یک شاهد عینی اعلام می کند یک ژنرال آلمانی را در حال خروج از ساختمان دیده است و…

شاهدان یک قتل قطار اگر می خواهند زنده بمانند باید تحقیقات را به دست خود بگیرند...

گروهی از سربازان فرانسوی از بریتانیا درخواست برگشت به انگلستان را دارند ، لذا آن ها می بایست دوباره بجنگند و ...

هرروزه روزنامه داستان یک مرد یا زن اغلب ناموفق که برنده یک جایزه یا یک مسابقه خاص شده اند را گزارش میدهد...

ناپلئون بناپارت خود را امپراتور می داند و در سال 1802 با انگلیسی ها ، اتریشی ها و روس ها می جنگد....

داستان بلره (با بازی لوئی دو فونس) که یک شکارچی غیرقانونی است که همیشه با پارژو (با بازی موستاش)، نگهبان جنگل، درگیر است. بلره به طور اتفاقی توسط آرمان (با بازی کلود ریچ)، معلم پیانو و عاشق آرابلا (با بازی نول آدام)، دختر صاحب زمین، زخمی می‌شود اما پارژو فکر می‌کند او را زده است و او را دستگیر می‌کند. بلره در زندان به شهرت می‌رسد و همه از او خوششان می‌آید. اما شهر بدون بلره خسته‌کننده و بی‌جنب و جوش می‌شود و مردم خواستار آزادی او می‌شوند...

تریس دارای یک فرزند است اما پدرش بدون به جای گذاشتن حتی یک آدرس ترک میکند ، حال تریس راننده ای را به اختیار میگرید تا عشق خود را در پاریش پیدا کند.