"آتور و برادرش در کودکی از هم جدا میشوند. سالها بعد، جادوگری شیطانصفت به پادشاهی دست مییابد. آتور و پرنسس جنا برای پس گرفتن پادشاهی و شکست دادن جادوگر، آماده نبرد میشوند."
فردی میخواهد در تجارت قاچاق سیگار دو برادر به شهر ناپل ایتالیا دخالت کند و جای آنها را بگیرد. پس از آن، پلیس از ماجرا مطلع میشود، اصطبل «میکی» آتش میگیرد و سپس زنجیرهای از قتلها و درگیریها آغاز میشود. «لوکا» نیز در برابر این اتفاقات دست به عمل میزند.
داستان فردی به نام "سن نو ریکیو" که پسرِ صاحب یک دکه ی ماهی فروشی است. وی بر حسب علاقه به مطالعه بر روی چای می پردازد و در نهایت به یکی از تاثیرگذارترین افراد در مراسم "چای ژاپنی" تبدیل می شود...
یک مدل بینالمللی در یک بیمارستان روانی است و روانپزشک او سعی میکند تجربیات تراوماتیک گذشتهاش را که منجر به قرار گرفتن او در آنجا شدهاند، بیرون بکشد...
"جو" پس از مرگ پدرش به غرب وحشی میرود تا تبدیل به یک مرد واقعی شود. او از اسلحه، دعوا و خشونت بیزار است و عاشق شعر خواندن است. همچنین دوچرخه را به اسب ترجیح می دهد. سه معلم او هرکاری میکنند نمی توانند آموزش های لازم برای جنگیدن و دفاع را به او یاد دهند، تا اینکه "جو" عاشق یک دامدار جوان می شود و بخاطر حسادت مردی مسلح بنام "مورتون" به عشق آنها، تصمیم میگیرد از خود دفاع کند...
دو برادر به قولی که هنگام مرگ پدرشان به او داده اند عمل کرده و تلاش می کنند تیدبل به قانونشکنانی موفق شوند. "بامبینو" تلاش می کند به "ترینیتی" جوانتر راه و روش زندگی را نشان دهد اما طبیعت و شخصیت آنها از این امر جلوگیری می کند و...