این انیمه داستان زندگی ریوتا میاگی، پسر 17 سالهای را روایت میکند که در تلاش است تا آرزوی برادر بزرگتر فوتشدهاش را برای تبدیل شدن به یک ستاره بسکتبال به واقعیت تبدیل کند.
بعد از جابورو، نیروهای EFF طرحی برای به دست آوردن اودسا، مقر نیروی حمله زئون را برنامهریزی میکنند. سفینه سفید به بلفاست میرود تا تجهیزات خود را مجدداً تأمین کند. با این حال، سفینه سفید دستورات جدیدی برای رفتن به یک جزیره به نام "جزیره بدون بازگشت " دریافت میکند ...
فینیک جوان فنلاندی است که به نظر نمی رسد به مسئولیت خود در ساختن خانه اش اهمیتی دهد. وقتی یک خانواده جدید به خانه او می آیند و ترفندهای فینیک اصلاً جواب نمی دهد ، همه چیز تغییر می کند ...
در سال 1979، یک خانواده هندی به امید زندگی رویایی به آمریکا نقل مکان می کنند. وقتی که پسر 10 ساله آنها اسمیت با دختر همسایه دوست می شود ، تمایل او برای تبدیل شدن به یک "پسر خوب" او را بیش از هر زمان دیگری از ایده آل های خانواده اش دور می کند...
داستان در مورد یک رمان نویس و استاده دانشگاه تنها به نام Will Henry می باشد که می بایست از دو دختر دوقلوی خود مرافبت کند . او در یکی از کلاس های خود که مملو از دانش آموز است ، عشق جدیدی برای خود پیدا می کند و …
سیزده سال پیش، ارتش شرور شیطان تلاش کرد به زمین حمله کند، که با اسکادران سوپرسنتای معروف به نگهبانان اژدها و سلاحهای فوقالعادهشان، ابزار الهی مواجه شد. با این حال، ارتش شیطانی در عرض یک سال شکست خورد، تمام مدیران آن از بین رفتند، و سربازان پیاده بازمانده (و تقریباً جاودانه) از آن زمان مجبور شده اند هر یکشنبه شکست خود را در مقابل انبوه تماشاگران به نمایش بگذارند. . یکی از سربازان پیاده که از غارت خسته شده و متوجه می شود که این چیزی بیشتر از برده داری است، شورش می کند و تصمیم می گیرد که با نفوذ به سازمان، نگهبانان اژدها را شکست دهد.
سریالی پیرامون کاراکتری به اسم Raymond Reddington که در سریال لقبش ”Red” هست خواهد بود . Red که یکی از مشهور ترین تبهکاران تحت تعقیب است ناگهان تصمیم میگیره خودش رو تسلیم پلیس کنه و کمک کنه هر کسی رو که باهاش تاحالا کار میکرده رو معرفی کنه ولی تنها شرطش اینه که با مامور FBI تازه وارد Liz Keen همکاری میکنه...
یوری هانجو 16 ساله بعد از دیدن مردی که با تبر، سرش باز شده بود، با ترس و سردرگمی در حالی که داره از قاتل نقابدار فرار میکنه، متوجه میشه توی یه خونه متروکه گیر افتاده که هر کدوم از در ها، به طور عجیبی قفل شده.درحالی که ناامیدانه دنبال راه فرار میگرده، به پشت بوم فرار میکنه ولی دنیایی روبروش قرار میگیره که هیچ نشونهای از زندگی توش وجود نداره و توسط ساختمون های بلند احاطه شده. هنگامی که تو ناامیدی غرق شده بود، متوجه میشه برادرش هم توی این مکان عجیب و غریبه. یوری مصمم میشه تا برادرش رو پیدا کنه و فرار کنه. هر چند، به زودی متوجه میشه که نقابدار های بیشتری...