Sean Whalen

یک دختر پناهنده به نام جولی در روز تولد 18 سالگی خود، چیزی را کشف می‌کند که دارای چیزی نام‌گذاری نشده درون آن است. این کشف ناخواسته‌ باعث می‌شود تا زندگی خانواده‌اش به هم بریزد...

چند ثانیه پس از مرگ، مردی تقریباً سر بریده و ناامید با شیطان معامله می کند تا از عشق زندگی خود محافظت کند و به دنبال انتقام از فروشنده مواد مخدر باشد که تقریباً او را به قتل رساند...

خانواده‌ی دیوانه‌ی فایرفلای که به دشواری از زندان گریخته‌اند، پا به فرار می‌گذارند و موج تازه‌ای از قتل و جنون و آشوب را به راه می‌اندازند.

دو رویاپرداز از نسل Y با تظاهر به دروغ با یکدیگر آشنا و شروع به قرار ملاقات می کنند. اما زمانی که دروغ هایشان آشکار می شود، مجبور به نگاهی عمیق به انتخاب های خود و تبدیل شدن به انسان های رویایی شان می شوند...

یک مبارز سابق مجبور می‌شود به دنیای رقابتی و خشنی بازگردد تا در یک تورنمنت باستانی شرکت کند و با شکست دادن رقیب اصلی‌اش، جهان را نجات دهد.

این فیلم بر اساس چند فیلم معروف ترسناک همانند "جنگیر" و "توطئه‌آمیز" و غیره .... ساخته شده است.

دو برادر به نام‌های چارلز و توماس که احساس می‌کنند هوش برتری دارند، یک بازی مرگبار قتل را برای تحقق خیال‌پردازی‌های فریبنده‌شان سرهم می‌کنند، اما انجام این کار رابطه‌شان را با نتایج وحشتناکی از بین می‌برد...

داستان فیلم درباره ی مردی است که به بررسی قتل مرموز گربه اش می پردازد و…

  چند هفته ی پیش ماریبث و خانواده اش در یک گردش جنگلی گرفتار یک قاتل روانی به نام ویکتور کراولی شدند و تمام افرد خانواده به طرز فجیعی کشته شدند. اکنون ماری بث که تنها کسی است که توانسته است فرار کرده و جان خود را نجات دهد ، با گروهی از افراد مسلح بازگشته تا اجساد افراد خانواده اش را پیدا و ویکتور کراولی قاتل را نیز بکشد...

در آینده ای شبیه به آخر الزمان ، دو باند رقیب برای به دست گرفتن کنترل "پارک فریزر" در یک مسابقه رقص مرگبار، با هم به رقابت می پردازند...

دختر جوانی در یک تابوت بهوش می آید در حالی که زخمی در سر داشته و حافظه خود را از دست داده است. او متوجه می شود که توسط یک قاتل سریالی ربوده شده و باید برای زنده ماندن تلاش کند...

یک مرد بیوه با دو دخترش به شهر جدیدی نقل مکان می کند و یک سرویس دوستیابی آنلاین راه اندازی می کند. دختران با هدف یافتن همسر جدیدی برای پدرشان از سایت دوستیابی استفاده می کنند و به چیزی که فکر می کنند بهترین گزینه است می رسند...

لوک از شروع مدرسه راهنمایی متنفر است و آرزو می کند که آخرین روز تابستان، جشنواره، مدام تکرار شود. حداقل 100 بار این کار را می کند تا زمانی که درسش را یاد بگیرد...

یک دانش آموز دبیرستانی (لیتون میستر) باید مردم شهر را از دست یک دلقک قاتل که در یک رستوران فست فود کار می کند نجات دهد...

یک فروشنده بنام «زک» که چندان به کارش هم علاقه ندارد، وقتی می فهمد که فروشنده زنی که بتازگی در فروشگاه استخدام شده از مردان پرکار و جاه طلب خوشش می آید، سعی می کند که عنوان فروشنده برتر ماه را از آن خود بکند...

زوجی که متهم به قتلی هستند فرار می کنند و نوزادشان را تحت سرپرستی صاحب کتابفروشی و کاراگاه آماتور سامانتا کینزی می گذارند. آیا سامانتا می تواند از کودک مراقبت کند و پرونده را حل کند؟

یک قهرمان یهودی ارتدکس، هانوکا را از چنگال پسر شیطان بابانوئل نجات می دهد...

پس از سقوط یک هواپیمای نظامی در نزدیکی یک شهر کوچک آمریکایی، یک مار غول پیکر انسان خوار شروع به کشتار می کند. مردم محلی باید راهی برای از بین بردن مار بیابند و با کمک دانشمندی که در مورد مار می‌داند، آن را بکشند...

 «ناتالي» (دياز)،«ديلن» (باريمور) و «الکس» (ليو)، براي مردي به نام «چارلي» (با صداي فورسايت) کار مي کنند که هرگز با کارمندان خود رو در رو ملاقات نمي کند. در مأموريت اين بار، «اريک ناکس» (راکول)، يکي از نوابغ فن آوري هاي الکترونيک ربوده شده و «راجر کوروين» اهريمني (کوري) مظنون شماره ي يک تلقي مي شود...

 داستان فیلم در مورد «آنتون» است که یه روز صبح از خواب بیدار می شود و می بینید که خانواده او تبدیل به دکوراسیون های بدون سر ِ هالووین شدند و او متوجه می شود که دست راست او تسخیر شده است و  …

به یک تنبل نوجوان توانایی تبدیل شدن به اژدهای آمریکایی داده می شود و از تمام موجودات افسانه ای که مخفیانه در دنیای انسان ها زندگی می کنند دفاع می کند.

سریال تلویزیونی امریکایی است که داستان بازماندگان یک سقوط هواپیما در جزیرهای در مناطق گرمسیری مدار راس السرطان را بازگو میکند که پس از صحبتهای سرمهماندار در پرواز بین سیدنی- لس آنجلس در جایی در اقیانوس ارام سقوط میکند. هر قسمت سریال، شامل زندگی هر کدام از بازماندگان در جزیره و قسمتی از زندگی گذشتهٔ او میباشد...

 داستان نگاهی به زندگی کارکنان فروشگاهی بزرگ میباشد ...

ماجرا در مورد خانواده ای است که در نیویورک رستورانی دارند و در آنجا مشغول به کارند ولی تفاوت آنها با دیگران این است که میتوانند کارهای جادویی عجیبی انجام دهند که خیلی در کارها به آنها کمک میکند ولی با این حال پدر خانواده که به آنها این فنون جادویی را آموزش می دهد از آنها میخواهد تا تمامی کارهای خود را با جادو انجام ندهند و کسی متوجه جادوگر بودن آنها نشود...