رادنی پس از بستری شدن در آسایشگاه درمانی «سِیج»، تحت مراقبت پرستاری بدطینت به نام «لُو» قرار میگیرد. با این حال، انگیزهاش برای بهتر بودن و کمک به خانواده و دوستان جدیدش، او را وامیدارد تا علیه این نگهبان عبوس شورش کند و همین موضوع، برایش مشکلات بیشتری به وجود میآورد.
یک دختر پناهنده به نام جولی در روز تولد 18 سالگی خود، چیزی را کشف میکند که دارای چیزی نامگذاری نشده درون آن است. این کشف ناخواسته باعث میشود تا زندگی خانوادهاش به هم بریزد...
یک موجود شیطانی در جشن خانهتکانی یک زوج جوان ظاهر میشود و با ایجاد وحشت، مهمانان را به وحشت میاندازد. سپس شروع به تعقیب آنها میکند و آنها را به قتل میرساند. مهمانان که نمیدانند به چه کسی میتوانند اعتماد کنند، برای دفاع از خود تلاش میکنند.
دو زن جوان که یکی از آن ها "آماندا" نام دارد، خود را در موقعیتی خطرناک قرار می دهند. هنگامی که تمام سرنخ های این رویداد از بین می رود، همه چیز عوض می شود و "آماندا" از قربانی به متهم حادثه تبدیل می شود. پدر "آماندا" تصمیم می گیرد که وضعیت را بررسی کند و بزودی متوجه می شود که مسئله از آن چیزی که در ابتدا پیش بینی کرده بود، بسیار بزرگتر است. برای حل و فصل شدن این قضیه، شاهد مبارزه ای میان خیر و شر خواهیم بود …