کامرون و مادرش، برای فرار از دست پدرش، به مزرعهای دورافتاده نقل مکان میکنند. در آنجا، کامرون با پدیدههای غیرممکنی مواجه میشود که او را به تردید درباره واقعیت وا میدارد. او باید پیش از اینکه این رازها زندگیاش را ویران کنند، آنها را کشف کند.
داستان در سال ۱۹۷۰ اتفاق میافتد و دربارهی یک لولهکش اهل نیوبرانزویک است که برای آزاد کردن برادرش از زندان تورنتو به آن شهر میرود. سفر بازگشت پرتنش آنها به خانه، رابطهی برادرانهشان را محک میزند.
این یک داستان عامیانه است که روایت دوقلوهایی را دنبال میکند که به پدرشان مشکوک هستند. آنها حدس میزنند پدرشان اسراری را در مورد ارتباط مادر مرحومشان با دنیای ماوراءالطبیعه از آنها پنهان کرده است.
فرن نوجوان پس از یتیم شدن، برای فرار از سرنوشت مادرش و سازمان حمایت از کودکان، تصمیم میگیرد زندگی جدیدی را برای خود بسازد. او کتابی پیدا میکند که در آن راه های میلیونر شدن از طریق پس انداز کردن را توضیح داده است، و تصمیم میگیرد طبق آن عمل کند.
اونتاريو. «فيونا» (کريستي) و «گرانت» (پينست) پس از چهل و چهار سال زندگي مشترک حالا بايد از يک ديگر جدا شود. چرا که «فيونا» دچار آلزايمر شده و بايد به آسايشگاه سپرده شود. پس از يک قرنطينه ي سي روزه، وقتي «گرانت» به عيادت «فيونا» مي رود از وضعيت او جا مي خورد: «فيونا» نه فقط او را به جا نمي آورد بلکه علاقه و محبت خود را معطوف ساخته به بيمار ديگري (مورفي) که روي صندلي چرخدار است....
موری یک پری نگهبان مذکر است که سعی دارد به آنابل کمک کند تا به این آرزوی ساده ی خود برسد که پدرش، اولیور که یک راننده ی تاکسی است، نقش اصلی یک تئاتر موزیکال در برادوی را به دست آورد. متاسفانه عصای جادوئی موری خراب شده است، و دو جادوگر بدذات به اسم کلادیا و بوتز نیز گردهمائی پریان را تهدید می کنند...
به دنبال بازرس ارشد آرماند گاماچه در حالی که پروندههایی را در زیر سطح روستای کبک، سه کاج بررسی میکند، اسرار مدفون را پیدا میکند و با چند ارواح خودش روبرو میشود.