سه روز بعد از ترک کریستین، آنا کارش را در انتشارات مستقل سیاتل (SIP) به عنوان دستیار شخصی جک هاید شروع میکند. او احساس خوبی درباره جک ندارد. کریستین به او ایمیل میدهد تا او را به نمایشگاه گالری دوستش، خوزه رودریگز، در پورتلند ببرد. این دو باهم به نمایشگاه میروند و آشتی میکنند. کریستین عکسهای خوزه از آنا را میخرد؛ زیرا نمیخواهد افراد دیگر این عکسها را در خانهشان داشته باشند...
یک روزنامه نگار،به صورت پنهانی مرد تارجری به نام هریسون هیل را به عنوان مظنون قتل دوست دوران کودکی اش مورد تعقیب قرار میدهد؛او با وانمود کردن به عنوان دستیار موقت هریسون هیل وارد یک بازی موش گربه ی آنلاین میشود...
«جیک ویگ» ( بارنز ) یک کلاهبردار حرفه ای است که تصمیم دارد به زودی بزرگترین کلاهبرداری عمرش را انجام دهد، که از طرفی هم برای انتقام مرگ دوستش است، اما…
یک افسر با سابقه پلیس مهاجرت به همراه افسر پلیس نیویورک تلاش می کنند تا از قاچاق انسان و فساد که توسط مافیای چینی در جریان است جلوگیری کنند. اما وقتی مافیا به افسر پلیس رشوه می دهد همه چیز پیچیده شده و...
دختری شانزده ساله بنام «نیکول واکر» ( ریس ویدرسپون ) با مردی جوان ( مارک والبرگ ) آشنا شده و عاشق او می شود. طولی نمی کشد که این مرد چهره واقعی خود را نشان می دهد و نیکول می فهمد که او روانی است. زمانی که دختر سعی می کند از او دوری کند، اوضاع بدتر می شود…
تابستان سوزان سال 1933،فیلادلفیای جنوبی."جناروی" دوازده ساله به همراه مادر و پدربزرگ معلول خود که به او قول داده بلیت سینمای تازه تاسیس شهر را برایش بخرد زندگی می کند.اما پدربزرگ هنوز کار ناتمامی با زنی از گذشته اش دارد و از "جنارو" درخواست کمک می کند...
بين چهار کارمند دفتر مشاور املاک «پرمير پراپرتي»، رقابتي در جريان است. به نفر اول يک کاديلاک مي رسد و به نفر دوم يک سرويس کارد و چنگال و دو نفر آخر هم اخراج!...
بوکسوری سابق که از تیمارستان فرار می کند بی هدف پرسه می زند تا اینکه با زنی بیوه آشنا می شود که متقاعدش می کند کمک کند زخم های به جای مانده از شوهر سابق را التیام بخشد. از طرفی عموی او نیز با آنها درباره دزدی یک پسر پولدار و باج گیری صحبت می کند و حال این مبارز سابق باید تصمیمش را برای پولدار شدن و یا انجام کار درست بگیرد...
یک وکیل مالیاتی اهل نیویورک در یک روز تمام زندگی اش زیر و رو می شود، آن هم زمانی که یک زن آزاده که به او گفته بود برای رفع جرمش به کمکش بیاید، را همراهی کرد...