یک دانشجوی سال آخر دانشگاه از نبود پسران با مرام و جوانمرد در سن خود ناامید شده و برای دریافت هدیه، به جای عشق، با یک مرد مسنتر قرار ملاقات میگذارد...
کارل و جولی که به تازگی از هم جدا شدهاند، رابطه خوبی با هم ندارند. وقتی دختر ۱۹ سالهشان در هند ناپدید میشود، مجبور میشوند برای پیدا کردن او به هیمالیا سفر کنند.
تانیا تصور می کند که یک مائوری است. او در قبرستان کار می کند تا پول پس انداز کند که برای برادرش، پی، تخته ی موج سواری بخرد. یک شب پرنده ای کوچک و خرابکار همه چیز را خراب می کند و...