عشق دو نوجوان در اردوی تابستانی شکل میگیرد و با گذشت سالها، در همان مکان، اما با دگرگونیهایی در زندگی هر دو، دوباره احیا میشود. آینده اردوگاه و سرنوشت عشق آنها در هالهای از ابهام قرار دارد.
با نزدیک شدن به روز ولنتاین، یک مجری برنامه تلویزیونی معتاد به کار، با سابقه روابط ناموفق، نگران است که هرگز عشق واقعی خود را پیدا نکند. با این حال، یک غریبه مرموز ظاهر می شود و او نمی داند که زندگی عاشقانه اش برای همیشه تغییر خواهد کرد...
امیلی و بن با اذیت کردن پرستاران، آنها را از کار فراری میدهند تا اینکه پرستاری به نام کیت میآید و اعتماد بن را جلب میکند. پدر امیلی عاشق کیت میشود و امیلی برای جدا کردن آنها و وصل کردن پدرش به معلم بالهاش، نقشهای میکشد.
زنی به نام «لیبی» (جاد) به اتهام قتل همسرش، «نیک» (گرین وود) محکوم به شش سال زندان و پرداخت دو میلیون دلار بیمه ی عمر او می شود. اما «لیبی» خیلی زود پی می برد که «نیک» خودش ماجرای مرگ دروغنیش را ترتیب داده است. بنابراین اگر «لیبی» پس از آزادی از زندان «نیک» را پیدا کند و به قتل برساند، دوباره مجازات نخواهد شد...