یک نگهبان زن، شیفتهٔ یکی از ساکنان مجتمع میشود. او برای نجات جان معشوق خود، جانش را به خطر میاندازد و این اتفاق، رابطهٔ آنها را دگرگون میکند. پایان این داستان عاشقانه، نامعلوم است.
پنج دوست دور هم جمع میشوند و تصمیم میگیرند عملیاتی را برای سرقت از یک بانک برنامهریزی کنند.اما تفاوت اصلی بین این باند این است که هر پنج مرد نابینا هستند...
تای-لین، یک کارگر مزرعه چینی شریف، ساده و صادق و رزمیکار چیرهدست، برای یافتن ثروت به فیلیپین میرود. او با یک اراذل خیابانی خردهپا و ژولیده به نام سیائو-مائو دوست میشود و به عنوان کارگر بارانداز مشغول به کار میشود.