در ۴۳ سالگی، مایکل به آلزایمر زودرس مبتلا میشود. با محو شدن خاطرات، او از طریق یک راهنمای معنوی چروکی و عشق جیمز، مردی که همسرش میشود، شفا مییابد. عشق از زمان قویتر است.
تریستان مکگوان، پسر یک گانگستر معروف ایرلندی، پس از بازگشت به خانه برای مراسم دفن خاکستر مادرش، متوجه مفقود شدن خواهرش میشود. او با ردیابی ربایندگان، به یک راز خانوادگی مخوف پی میبرد.
هرج و مرج شهر را فرا میگیرد وقتی بازیکن پیکلبالی که شیطانی تسخیرش کرده، دست به کشتار میزند و یک جنگیر-پلیس برای پایان دادن به این وحشت وارد عمل میشود.
به دنبال یک حادثه فضایی، یک کایجو کوسهای-انسانی خلق میشود. در این میان، دو طرفدار گلم راک نگران لغو شدن کنسرت گروه مورد علاقهشان هستند. سرنوشت جهان و کنسرت، هر دو در هالهای از ابهام است.
کیث که برای بازدید به خانهای در امی تیویل رفته است، ناگهان خود را در بُعدی دیگر از آن خانه گرفتار مییابد، بیآنکه راه خروجی داشته باشد. او هر دری را که باز میکند، دوباره به همان نقطهی شروع بازمیگردد.
یک دکتر نامزدکرده و دوستانش تصمیم میگیرند تعطیلاتی را درکلیسای سن ژوزف بگذرانند، بدون اینکه بدانند این مکان محل قربانی کردن یک بیگناه قرون قبل است. آنها به باور میرسند که این مکان مورد تسخیر روحهای شرور قرار گرفته و ...
دو دوست در شب مادران، در کلبه ای که در تپه ای قرار دارد، چوب درختی نفرین شده ای را می سوزانند که ارواح تاریک را بیدار می کند. آنها مجبور می شوند برای زندگی خود بجنگند.
چند جوان فیلمساز در حین جستجوی لوکیشن فیلمبرداری در جنگلهای پنسیلوانیا، با موجوداتی ترسناک و خونآشام روبهرو میشوند و برای زنده ماندن تا صبح مبارزه میکنند.
یک ستاره شبکههای اجتماعی در جنگلهای کارولینای شمالی ناپدید میشود و دوستانش به دنبال یافتن او هستند. نادیده گرفتن افسانه سرزمین نفرینشده فقط اولین اشتباه آنها بود.
پس از یک سرقت خراب از ماشین زرهی، یک دزد که اخیراً آزادی مشروط به دست اورده سعی می کند زندگی خود را متعادل کند و یک خانواده آشفته را ترمیم کند زیرا یک مامور مصمم FBI به دنبال او و تیمش است ...
چهار دوست در روز هالووین به یک سیرک متروکه که ظاهراً خالی از سکنه شده است سفر میکنند و با استادی روبرو میشوند که یک نمایشگاه فرعی برپا میکند و سه داستان وحشتناک را برای آنها تعریف میکند...
یک کارآفرین سختکوش که زندگی شخصیاش را فدای کار کرده بود، یک شب در دفتر کارش زندانی شد و اتفاقات عجیبی برایش رخ داد. او متوجه شد که تنها نیست و صداهای مبهمی را میشنود.