پس از اینکه دوست دخترش او را به خاطر یک اسکی بی حوصله رها می کند، لین به این نتیجه می رسد که خودکشی تنها راه حل است. با این حال، تلاش های نادرست او فقط عذاب و خجالت بیشتری برای او به ارمغان می آورد...
«سالی یری» آهنگ ساز مخصوص دربار امپراتور اتریش، «یوزف دوم» (جونز) است. در همین هنگام او با «ولفگانگ آمادئوس موتسارت» نابغه ی جوان آشنا می شود و بی نزاکتی و مسخره بازی های او را نسبت به موسیقی اش هرگز نمی بخشد و خیلی زود از او متنفر می شود.
ماجراجو، جراح مغز، موسیقیدان راک و تیم مبارزه با جرم و جنایت ، کاوالیرز هنگ کنگ، باید مهاجمان بیگانه شیطانی را که قصد تسخیر زمین را دارند، متوقف کنند.
داستان از ورود یک خواننده روسی به نیویورک آغاز می شود ، او معتاد به برگزاری شوهای تجاری می باشد ، اما یک حادثه باعث می شود تا صدای خود را از دست بدهد اما بعد با یک رقاص ازدواج میکند و ...
دو بچه به همراه یک فرد بالغ در شهری کوچک با یک سفینه ی فضایی بیگانه مواجه می شوند. بیست و پنج سال بعد، این بچه ها، که اکنون بالغ شده اند و یکی از آن ها کلانتر محلی شده است، در همان شهر با یکدیگر تجدید دیدار می کنند. در این شهر اکنون اتفاقات عجیبی رخ می دهد و در آن موارد قطع عضو احشام و چهارپایان به وفور به چشم می خورد. چندی بعد شرایط از این هم بدتر شده و این موارد قطع عضو به پرونده های قتل انسان تبدیل می شوند...
پیش درآمدی برای بوچ کسیدی و ساندنس کید (1969) که زندگی این دو قانون شکن را در سالهای قبل از رویدادهایی که در فیلم سال 1969 به تصویر کشیده شد، روایت میکند...
«رندل پاتریک مک مورفی» (نیکلسن) برای خلاصی از مقررات سخت زندان و کار اجباری روزمره خود را به دیوانگی می زند و به یک آسایشگاه روانی فرستاده می شود. خیلی زود آن جا را زندانی نفرت انگیزتر می یابد که پرستاری سادیست، «میلدرد راچد» (فلچر)، آن را اداره می کند ……
"جنی" که نمی تواند با پدر و مادر خود کنار بیاید،از خانه فرار می کند."لری" و "لین" به دنبال او گردند و در این بین با خانواده های فراریان دیگر آشنا می شوند.با رفتن فرزندانشان،آنها فرصت این را دارند که زندگی خود را از نو یافته و از آن لذت ببرند...