یک زوج جوان، کودک مرموزی را به فرزندخواندگی قبول میکنند تا در مزرعهشان بزرگ کنند. با بزرگ شدن پسر و تبدیل شدنش به مردی جوان و خوشسیما، شوهر به همسرش مشکوک میشود که نسبت به او احساساتی پیدا کرده است.
ویلیام بورگنز یک نویسنده ی تحسین شده است که از سه سال پیش که همسرش اریکا او را به خاطر یک مرد دیگر ترک کرده یک کلمه هم ننوشته است. در بین جاسوسی کارهای همسرش او درگیر مسائل نوجوانانه ی دخترش سامانتا و پسرش راستی است …
دو نوجوان آمریکایی در جستجوی مواد مخدر ارزان ، به شهر ناباب باریو مکزیک متوسل می شوند. آنچه در عوض می یابند یک داستان سرگردان آشفته و سه قصه پر از خون ، جادوگران و یک سرآشپز تاکو آدمخوار است...
یک مرد در وسط بیابان با چادر سیاه روی سر و دستهایش بسته بیدار می شود. او بدون هیچ خاطره ای از گذشته خود به لس آنجلس می رود تا راز هویت خود را کشف کند. اما در این راه با چالش ها و رمز و رازهای عجیب و غریبی روبرو می شود...
لوک ویلسون نقش یک شریک خوش قلب را بازی می کند که در یک هتل بازنشستگان شغلی پیدا می کند. سه تن از ساکنان مسن به او کمک می کنند تا دوستش را به دست آورد، زیرا او به آنها کمک می کند تا با فساد هتل مبارزه کنند...
داستان درباره ی دختری به نام Emma، بی سرپرست و مهربان هست که در لحظات سخت زندگیش هیچ کسی رو نداره و بعد از مدت ها میفهمه که یه خواهر دو قولوی همسان داره که در یک خانواده ی پولدار زندگی میکنه ! بر حسب اتفاق این دو با هم برخورد میکنند ، و Suton که همون خواهری که توسط خوانواده ی ثروتمند به فرزندی قبول شده از Emma میخواد که در مورد مادر واقعیشون تحقیق کنند و به دلیل جداییشون پی ببرند !