گروهی ثروتمند که در قلعهای پنهان شده بودند، از جنگ هستهای جان سالم به در بردند. وقتی به بیرون رفتند، دیدند همه مردم شهر نابینا شدهاند و گروهی مرموز به نام "صاحبان تاریکی" در این اتفاق دست داشته است.
در جزیره زیبای مینورکا، سر پرسی دو کورسی بار دیگر خود را بی پول می بیند. سر پرسی بدنام دقیقاً مایل به کار برای امرار معاش نیست، این بدان معناست که او باید نوعی کلاهبرداری برای حفظ سبک زندگی مجلل خود بسازد...
در جنگل، پسری به نام خوان شاهد حمله گروه لورنزو ال کوئینتو به یک راهب مرموز است که پس از کشتن چندین مهاجم خود موفق به فرار می شود و به خانه ای پناه می برد که پسر با مادرش - کنتس دونا کارلوتا - زندگی می کند.و ...