یک زن نژادپرست ماموریت شخصی دارد که خانواده سیاهپوست جدیدی را که به تازگی در همسایگی وی زندگی کرده اند ، آواره کند. یک فعال اجتماعی و همسرش زوجی هستند که او هدف آنها قرار گرفته است..
این فیلم داستان مدیر موفقی را نشان می دهد که پس از ازدواج با وکیلی که دچار اختلال دوقطبی است، با چالش های زندگی روبرو می شود و در این مسیر به مفهوم واقعی عشق و تعهد پی می برد.
داستان در مورد نویسنده ی زنی می باشد که سوگند خورده است خود را از مردها دور نگه دارد ، اما طی اتفاقاتی مجبور می شود برای یک سرویس تدارک قرار ملاقات کار کند ...
مردی خانوادهدوست اشتباهی میکند که زندگیاش را برای همیشه تغییر میدهد. او با کمک دیگران، سفر بخشش را آغاز میکند و امیدوار است که او را به خانوادهاش بازگرداند.
این داستان، زندگی تریسی، همسر و مادری فداکار را روایت میکند که در خانهای آزاردهنده با شوهرش جرالد زندگی میکند و در این کشمکش است که آیا باید به خاطر فرزندانش بماند یا برای نجات خود، خانه را ترک کند.
برخی می گویند خون ضخیم تر از آب است، اما در شهر کوچک داستانی ما زمانی که شهردار به جرم کشتن مالک تامپسون دستگیر می شود، جسدش در استخر خالی اش پیدا می شود...
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...