«سوپرمن» بعد از نبردی با «ژنرال زاد» که منجر به نابودی سیاره اش کریپتون، تلاش می کند تا دریابد غیر از خودش کس دیگری نیز نجات یافته است یا خیر. به همین دلیل شش سال از دنیا دور می می ماند. زمانی که باز می گردد درمی یابد که دنیا به قهرمانی چون او دیگر نیازی ندارد و محبوبش «لوا لین» نیز در غیاب او صاحب معشوق و زندگی تازه ای شده است. همزمان دشمن قدیمی او، «لکس لاتور» شیطان صفت نیز که به تازگی از زندان آزاد شده، سرگرم طراحی نقشه های پلید تازه ای است. سوپرمن برای نجات دنیا و به چنگ آوردن عشق محبوب پیشین خود ناچار به مبارزه در دو جبهه می شود.
«ادی» یک کنترل کننده ی هوایی کامپیوتری است که هدایت «تلون جت» – نسل جدید هواپیماهای پنهان که می توانند از دید رادار دشمن مخفی بمانند – را به عهده دارد. موقع بازگشت از مأموریتی، هواپیمای «ادی» مورد اصابت صاعقه قرار می گیرد و «ادی» شروع می کند به خودسرانه عمل کردن. حالا، پیش از این که «ادی» باعث آغاز جنگ جهانی سوم شود، باید جلوی او را گرفت …
ماموران یک شرکت نفتی وقتی مشغول کاوش در منطقه ای هستند که برای حفاری علامت گذاری شده است ناپدید می شوند.کلانتر محلی شروع به تحقیق می کند و متوجه می شود...
صهیون، شهر انسانها در مقابل حملات بی امان ماشینها مقاومت می کند، در حالی که نئو در میدانی دیگر، برای خاتمه دادن به این نبرد، با مامور اسمیت سرکش می جنگد.
نئو و رهبران شورش تخمین میزنند که حدود ۷۲ ساعت تا حمله ۲۵۰ هزار ماشین به صهیون، وقت دارند. در همین زمان نئو باید تصمیم بگیرد که چگونه ترینیتی را از سرنوشت تاریکی که در رویا برایش دیده، نجات دهد.
جیم دویل (دیوید ونهام) یک اعجوبه ریاضی است که سعی دارد راهی برای پیشبینی سقوط بازار سهام بسازد. سیمون اوریلی (آنتونی لاپاگلیا)، مدیر عامل Centabank، که مشتاق است موفقیت بالقوه دویل را انتخاب کند، با او تماس می گیرد و ...
اقتباسی از «عمو وانیا» چخوف که در روستاهای استرالیا در دهه 1920 اتفاق میافتد. جک دیکنز و خواهرزادهاش مزرعه خانوادگی را اداره میکنند تا از برادر شوهر الکساندر بهعنوان یک منتقد ادبی (ظاهراً درخشان) در لندن حمایت کنند...
از تمساح ها و پلیس های دهه 1960 کوئینزلند تا زمین های دیسکوی خونین دهه 1970 ملبورن، داستان خنده دار و دلخراش دی جی مونتی پرایور و برادرش پل را می شنوید که موهای فرفری و شلوارهای گشاد به تن دارند.