Andrew Bowen

وقتی شرایط برای مدینای جوان در خانه‌ی دلپذیرش در پالوس وردس بر وفق مراد نیست، او تصمیم می‌گیرد راه خودش را به سمت خوشبختی در پیش بگیرد...

زمانی که همسر ویلسون بر اثر سرطان فوت میکند، او تنها می ماند با فرزند نوجوانش پاتریک که مبتلا به اختلال اوتیسم است. پاتریک بیش از حد وابسته به مادرش بود و حالا بدون او نمی تواند درست احساسات خود را بیان کند. همینطور که این پدر و پسر سعی میکنند با فقدان عزیز از دست رفته‌شان کنار بیایند و به زندگی ادامه دهند، فشارهای روحی و جسمی آنها را در دنیای خودشان به عقب می‌کشاند...

یک نفر با ماسک و لباس خاصی که دارد شروع به قتل مردم به شیوع های مختلف می کند و هیچکس هم نمی داند او چه کسی هست و . . . .

سه دوست صمیمی تصمیم میگیرند تعطیلات تابستانی را قبل از شروع دانشگاه با هم بگذرانند ...

مجموعه‌ای از خون‌آشام‌های جذاب و مدرن، غرب میانه آمریکا را با تشنگی خون ویران می‌کنند...

پس از حمله یک گرگینه، نوجوانی با این باور که ممکن است ناپدری او باشد، سعی در افشای او دارد...

داستان فیلم درباره یک دانشجوی دانشکده افسری آتش نشانی و ۲ استاد دانشگاه و یکی از محققین دولت هست که روی پرونده موجودات فضایی که بر اثر برخورد یه شهاب سنگ روی زمین بوجود میایند، کار میکنند و …

خشونت پارتیزان ، مورمون ها (سام هنینگز ، برندا استرانگ) را در میسوری مجبور به مهاجرت به غرب در سال 1833 می کند...

مورمون جوشوا استید (اریک جانسون) با یک تازه عروس به میسوری برمی گردد. خیلی زود پس از رسیدن او درگیر یک شایعه ، فریب و خیانت می شود که می تواند خانواده اش را از هم بپاشد...

بروس وین، بتمن سابق، به دلیل افزایش جرم و جنایت در گاتهام بازنشسته شده است. تری مک‌گینیس، نوجوانی پریشان‌حال، هویت مخفی بروس را کشف می‌کند و لباس بتمن را بر تن می‌کند. با نظارت بروس، تری به مبارزه با جرم و جنایت در گاتهامی آینده‌نگر می‌پردازد و امید را به شهروندان آن بازمی‌گرداند.

رقابت چهار خواهر و برادر به نام های نیکی ، ریکی ، دیکی و داون هارپر 11 ساله با واقعیت چهار قلو بودن آنها بیشتر می شود.

نام سریال یعنی «شهر جادویی» برگرفته از لقب شهر میامی آمریکاست و داستان سریال نیز در همین شهر و در سال 1959 میلادی، پیرامون یکی از بزرگترین هتل های جهان رُخ میدهد. «آیزاک اوانز» شخصیت اصلی این سریال، صاحب هتل بزرگ «دریا نما – Miramar» است. آیزاک همواره رویای ساختن این هتل را داشته و به همین دلیل و برای تامین هزینه های ساخت مجبور شده با رییس باندهای خلافکاری و قماربازی شهر، یعنی «بن دایموند» معروف به «قصاب» شریک شود. «دایموند» که به دلیل علاقه به قمار سرمایه خود را بر روی این هتل قرار داده، تمام تلاشش را میکند تا بازی قمار را راه بیندازد ولی از سوی دیگر آیزاک نمیخواهد پای دارودسته دایموند به هتل او و نزدیک خانواده اش باز شود. از سوی دیگر هم دادستان شهر میامی هم به دنبال دستگیر کردن «بن دایموند» است و آیزاک باید پای خودش را از کارهای دایموند نیز بیرون بکشد.