داستان دربارهی معلمی بازنشسته و مهندسی است که همسرش را از دست داده است. این دو در مواجهه با حس تنهایی و قضاوتهای اجتماعی، رابطهی دوستانهی غیرمنتظرهای را آغاز میکنند.
یک زوج متأهل دختری را که مدعی است فرزند شوهرشان است، به خانه خود میآورند. زن با دختر رابطه عاطفی عمیقی برقرار میکند، اما شوهر به دنبال رازگشایی از گذشته دختر است. رفتارهای مرموز و هویت نامشخص دختر، باعث ایجاد تنش در خانواده میشود.
دوستان دوران کودکی کوبی و آوا فقط در تعطیلات تابستانی یکدیگر را می بینند. با گذشت زمان، شخصیت ها نسبت به یکدیگر احساساتی پیدا می کنند، اما داشتن یک رابطه از راه دور یک چالش بزرگ برای هر دو است...
یک نگهبان زن، شیفتهٔ یکی از ساکنان مجتمع میشود. او برای نجات جان معشوق خود، جانش را به خطر میاندازد و این اتفاق، رابطهٔ آنها را دگرگون میکند. پایان این داستان عاشقانه، نامعلوم است.