"دمین" با مادر پزشک اش "ماریان" زندگی میکند و پدرش در ارتش مشغول به خدمت است. "دمین" با پسری بنام "توماس" مشکل دارد که اتفاقاً بیمار مادرش است. تا اینکه یک روز مادر "دمین" از "توماس" دعوت می کند که پیش آنها بیاید و با آنها زندگی کند...
سال ۱۹۷۶، فرانسه، شهر نایس. اگنس لهروکس، یک دختر جوان و مستقل، عاشق وکیلی می شود که ۱۰ سال از خودش بزرگتر است. مسائل دیگری نیز وجود دارد، او بیش از حد به جنون علاقه دارد. پس از گدشت مدتی، اگنس متوجه خیانت او شده و اقدام به خودکشی می کند و...
در سال 1940 نیروهای آلمانی تا پاریس پیشروی می کنند."اودیل" معلمی بیوه که به همراه دو فرزند خود زندگی می کند برای در امان ماندن به خارج شهر نقل مکان می کند.پس از چند کیلومتر آلمانها حمله می کنند و آنها همه چیزشان را از دست می دهند.مردی ناگهان از راه می رسد و آنها را از خطر نجات می دهد و...
در سن 20 سالگی، مارتین خانهاش را ترک کرده و به پاریس میرود، جایی که او خوشبختانه تبدیل به یک مدل میشود. او با الیس دوست برادرش آشنا شده و عاشق او میشود. آنها...
برث پیرزنی است که خانه اش را ترک می کند تا در خانه دخترش امیلی زندگی کند. امیلی و برادرش آنتوان سه سال پیش با هم اختلاف پیدا کردند و از آن زمان دیگر همدیگر را ندیدهاند، اما امیلی او را برای کریسمس دعوت میکند. خاطرات ظاهر می شوند و سرنوشت برث و رابطه عجیب امیلی و آنتوان را به تصویر می کشند...
"میت" و "فرانسیس" نوجوانانی 18 ساله در دهکده ای جنوب غربی فرانسه هستند.آنها دوستان یکدیگر هستند.در کلاس آنها "سرژ" دانش آموزی است که می خواهد با همسر برادر خود ازدواج کند و...
توماس نوجوانی است که در یک گورستان با مارتین فراری برخورد می کند که از او پول می خواهد. شریک مارتین سعی می کند توماس را بکشد که به قتل و عوارض بعدی ختم می شود...
"الکساندر" به همراه دوست خود "ماری" در آپارتمان او زندگی می کند.او که میهن پرستی متعصب است روزهایش را صرف مطالعه و نوشیدن می کند.پس از جر و بحث با دوست دختر سابقش او با یک پرستار آشنا می شود و...
"هلنا" یک متخصص بیهوشی است که دائم قرص ضدافسردگی مصرف می کند. او هر شب در خیابان بیاریتز (فرانسه) قدم می زند. او که عشقش را نزدیک به یک سال پیش از دست داده دیگر فکر نمی کند بتواند عاشق فرد دیگری شود. اما با عاشق شدن دوباره و بهبودی بیماریش همه چیز عوض می شود...