پانک هیج امیدی به زندگی ندارد، او پس از کتک کاری با رئیسش در جایی که کار می کرد ، اخراج . حالا او بیکار است ولی هنوز او بعضی وقت ها با دوست دخترش به مهمانی می رود، پانک حالا نا امید در خیابان ها قدم می زند که...
شرکت هواپیمایی یک جت "کنکورد" بدست آورده است. این جت برای اینکه حسن نیت خود را برای بازی های المپیک 1980 نشان بدهد از واشنتگن تا پاریس و از آنجا تا مسکو میرود اما ...
“ابنر پروکن”، یکی از سارقان حرفه ای لس آنجلس، متوجه می شود فردی نقشه بزرگ سرقت بعدی اش را ربوده است. او “ریموند سنت ایوس”، نویسنده کتابهای جنایی را برای مذاکره با سارق استخدام می کند و…
مهندس “استوارت گراف” زندگی ناخوشایندی با همسرش، “رِمی” دارد، اما از کار کردن با پدر او، “سام رویس” لذت میبرد. در انستیتوی زلزله شناسی شهر، “دکتر استاکل” از گوش دادن به حرف دستیارش، “راسل” که وقوع زمین لرزه بزرگی را در چهل و هشت ساعت آینده پیش بینی کرده، طفره میرود. اما با لرزشی دیگر و بالا آمدن آب سد، با شهردار مشورت میکند ولی او نیز از انجام هرگونه اقدام احتیاطی خودداری میکند. زمین لرزه وسیعی رخ میدهد و ویرانی بسیار به بار میاورد و حالا “گراف” برای نجات “رویس” و کارکنانش اعزام میشود…
پس از اینکه چندین نفر از مردم محلی به طرز فجیعی به قتل می رسند، یک کلانتر از لوئیزیانا شروع به مشکوک شدن می کند که ممکن است با یک گرگینه سر و کار داشته باشد...
«روی تاکر» (هاکمن) که بهخاطر قتل شوهر محبوبهاش، «ایلای» (برگن) به بیست سال زندان محکوم شده، وقتی مردی بهنام «تاگ» (ویدمارک) به او پیشنهاد ترتیب دادن فرارش را در ازای کاری نامعلوم میدهد، مشکوک میشود. او معامله را به این شرط میپذیرد که هم سلولیاش، «اسپیوِنتا» (رونی) نیز آزاد شود و...
«زن گربه ای»، «جوکر»، «ریدلر» و «پنگوئن» با همکاری یکدیگر سعی دارند نقشه ای را برای کنترل کل دنیا پیاده کنند، تنها مانع برای آن ها «بتمن» و «رابین» هستند...
یک روح شیطانی بدن میزبان انسانی خود را که یک جنایتکار محکوم به اعدام است، ترک می کند و به صورت مخفیانه وارد بدن میزبان انسانی بعدی خود، یک قاضی فرانسوی می شود...
یک پیانیست کنسرت در یک تصادف اتومبیل دست های خود را از دست می دهد، اما یک جراح دست های جدیدی به او می دهد. زمانی که دستهای جدید پیانیست را دیوانه میکنند، روش پزشکی آزمایشی به اشتباه میافتد...
سریالِ "غرب وحشی" داستانِ دو مامور مخفی "جیمز تی وست" و آرتموس گوردون" می باشد ، آن ها مامور هستند تا از هر خطری که جانه رئیس جمهور را تهدید میکند ، جلوگیری کنند و ...
جورج گریگ که فرمانده یک سفینه فضایی است به دست نیرو که از سیاره ای دیگر آمده نابود می شود همانروز از وی بچه ای به دنیا می آید که نامش را جیمز می گذارند جیمز وقتی بزرگ می شود به خدمت سفینه فضایی در می آید تا جای پدر را بگیرد از آن طرف نیرو با ماده ای که اختراع کرده سیاره ای را نابود می کند و اکنون قصد دارد با همان ماده به جنگ زمین بیاید اما سفینه اینتر پرایز که جیمز نیز در آن است قصد دارد جلوی این کار را بگیرد...