وقتی کارولین ، پسرعموی الکس هیلز ناپدید می شود ، الکس شک می کند . کارولین اخیراً "مشغول کار" است و الکس مظنون است که او قوانین را زیر پا گذاشته و با یکی از مشتریانش ملاقات کرده است ...
به نظر همه چیز عالی میومد، یه خونه جدید، یه ازدواج جدید، یه بچه هم که قراره بدنیا بیاد. به نظر که همه چیز خوبه، اما وقتی که سارا و مت توسط دوستانشون به مهمونی دعوت میشن همه چیز تغییر میکنه . وضعیت مرگباری بوجود میاد اونها وارد یه زندان سوخته و مجبور به شکار شبح میشوند.
هنگامی که به او یک وظیفه غیرممکن داده می شود ، یعنی نوشتن راهنمای یک زن مجرد برای عشق و رابطه جنسی در طی بیست و چهار ساعت ، یک نویسنده مجله برای الهام بخشیدن به زندگی خود روی می آورد...
داستان دربارۀ معمایی دراماتیک است که در آن نوجوانی تسخیرشده از یک جنگیری طاقت فرسا رنج میبرد به این امید که رازهای شوکبرانگیز مربوط به کلیسا و خانوادهاش را برملا کند...
به خاطر بازی های سیاسی ، یک مرد بیگناه روانه زندان شده و سپس به اعدام محکوم می شود. در اینجا برادر او که یک نابغه است عمدا خود را به همان زندان می اندازد تا خود و برادرش را از آنجا فراری دهد...
داستان سریال درباره یک گروه از دوست های صمیمیه که وقتی زوجی که همه گروه رو دور هم جمع کردن (الکس و دیو) از هم جدامی شند کل گروه به هم می ریزه و هرکدوم میمونند که کدوم طرف رو انتخاب کنند. تمرکز اصلی داستان سریال بر روی دوستی های مدرنه که به شکل کمدی وخندهدار بیان میشه…
این سریال بیشتر بر مشکلات خانواده ها در عصر جدید می پردازد ، زندگی با نژادهای مختلف ، سن های مختلف، اعتقادات مختلف و جنس های مختلف. در خانواده مدرن تضاد ها بیشتر از هر روز نمایان می شود و فاصله بین نسل ها بیشتر و بیشتر. همین تضاد هاست که ما را به خنده وا می دارد. در خانواده مدرن هر کس سعی می کند تا خود را با شرایط خانواده تطبیق دهد ولی هر چه بیشتر تلاش می کند شرایط کمیک تری خلق می شود…