Federico Pérez Rey

دانی در حینِ یک تخلیه در مادرید، با پولِ پنهان، توطئه‌ی فسادِ پلیس و جرمی روبرو می‌شود که او را مجبور به فرار برای نجاتِ جانش در قلمرویی خصمانه می‌کند که در آن، هیچ قدرتی ندارد...

زندگی یک زن با از دست دادن شغل برنامه‌نویس کامپیوتری‌اش، مسیر متفاوتی پیدا می‌کند...

یک زوج میانسال فرانسوی به یک روستای محلی نقل مکان می‌کنند و به دنبال نزدیکی با طبیعت هستند، جایی که حضور آنها، دو نفر محلی را تا حد خصومت آشکار و خشونت تکان‌دهنده برانگیخته می‌کند.

داستان این فیلم اقتباسی از زندگی واقعی «رامون سم پدرو» است. رامون که در ابتدای جوانی قطع نخاع شد ۳۰ سال تلاش کرد تا دادگاه حق مرگ آسان را برایش به رسمیت بشناسد تا بتواند به زندگی خود پایان دهد. فیلم ما را به درون زندگی پررنج و دشوار رامون می برد. خانواده ای که او را بسیار دوست دارند و دوستان و غریبه هایی که بدون درک رنج عظیمی که می کشد سعی دارند به او امید به ادامه زندگی بدهند… سرانجام پس مخالفت دادگاه با درخواست او، تصمیم شخصی‌اش را برای تن ندادن به ادامه زندگی در حالت فلج به کمک یکی از دوستان خود به اجرا در ‌آورد …

بعد از سال ها فعالیت در عرصه ی سرقت جواهرات، بانک ها و کازینو ها، اکنون زمان آن رسیده است که ماکارنا و زولما از هم جدا شوند.

این سریال بر اساس رمانی به همین نام داستان یک معلم جوان ادبیات هست که برای دومین بار به ازدواج تن می دهد و به شهر زادگاه شوهرش نقل مکان می کند، و سعی دارد راز تاریکی که از چشمانش پنهان مانده را کشف کند...