فیلم ساخته شده توسط Kanittha Kwanyoo روایت داستانی درباره ی مرد جوانی است ک بنا به اجبار پدرش باید راهب شود.مرد جوان پس از مدتی وارد رابطه ای صمیمانه با دختری روستایی میشود..
مستند در مورد یک زن دورگه آمریکایی – آفریقایی است که شگفتی ساز میشود و برای اولین بار به عنوان یک رقصنده ی اصلی باله برای یک تئاتر معروف انتخاب میشود. این مستند در مورد سختی هایی است که "میستی کاپلند" برای دست یابی به هدفش با وجود اختلافات نژادی میکشد...
در قلب روایتهای چندگانه فیلم، اقتباسی از A Distant Episode، داستان کوتاه وحشیانهای است که در مراکش توسط نویسنده آمریکایی، پل بولز، برای اولین بار در سال 1947 منتشر شد. حرکت بین مستند، داستانی و افسانهای، «آسمان میلرزد و زمین است. ترس و دو چشم برادر نیستند» قهرمان فیلم، الیور لاکس، فیلمساز را مشاهده می کند که فیلم خود را کارگردانی می کند.
برخی از مردم شهر به روستاهای برفی ژاپن نقل مکان می کنند، جایی که یاد می گیرند با زمستان های سخت کنار بیایند و با یک سبک زندگی جایگزین جذاب و شاد سازگار شوند...
نورلند در خطر است زیرا کاپیتان هوک قصد دارد پیتر پن و دوستانش را اسیر کند. قهرمانان جوان باید برای محافظت از نورلند و حق همیشگی کودک ماندن، وارد ماجراجویی شوند.
وقتی ناتسونو هانابی به شهر محل زندگیش برگشت تا در دبیرستان تحصیل کند,گمان میکرد زندگی فوق العاده ای خواهد داشت. ولی تاچیباناکان,خوابگاهی که قرار بود در آن زندگی کند چیزی نبود که انتظارش را داشت.
این فیلم که در دوران پرتلاطم کره جنوبی بین دهههای 80 و 90 اتفاق میافتد، زندگی شدید، انتقام و درگیری جوانانی را به تصویر میکشد که مجبورند به هر وسیلهای به دنبال قدرت و ثروت در عصری پر از ارزشهای اجتماعی غلط باشند. لی دو هاک مرد جوانی است که در شهری کوچک در استان جئولا به دنیا آمد و با مغزی باهوش بی گناه بزرگ شد. با این حال، او به طور سرنوشتساز در گردابی از حوادث گرفتار میشود و در میانه درگیری به پایان میرسد. پس از گذر از یک گروه کلاهبرداری املاک، او تبدیل به یک "گانگستر سیاسی" می شود و زندگی خود را برای انتقام مرگ ناعادلانه پدرش می گذراند.
کو دو هان، یک وکیل سابق که به کارآگاه تبدیل شده است، در جستجوی کشف حقیقت پشت جنایت حل نشده گذشته است. او پروندههای فعلی را بررسی میکند تا سرنخهایی را برای یافتن مجرم جمع کند. در طول سفر، او با Cheon Na Yeon، یک خبرنگار مشتاق، و No Sang Cheon، یک هنرمند کلاهبردار روبرو می شود. آنها با هم برای کشف حقیقت و اجرای عدالت در پرونده تلاش می کنند.
روزی روزگاری، ویروسی مرموز در زمین پدیدار شد که همه انسانهای عفونتزده بالاتر از ۱۳ سال را به قتل رساند. در همین حین، خونآشامها از تاریکیهای دنیا بیرون آمده و بشر را به بردگی کشاندند. با ما همراه شوید تا یوئیچیرو (Hyakuya Yuuichirou)، پسربچهای جوان، را ببینید که با سایر کودکان یتیمخانهاش، چون دام توسط خونآشامها مورد سوء استفاده قرار میگیرند. اما یوئیچیرو حتی در اسارت هم رویاپرداز است. او خونآشامها را میکشد. او همه آنها را نابود میکند.
بعد از دریافت یه دعوتنامه از دوستش، ریسا شیرومینه، کائده هونجو شروع به انجام بازی نقشآفرینی واقعیت مجازی (VRMMO)، «دنیای جدید آنلاین»، به عنوان شخصیت مِیپِل کرد. بخاطر نداشتن اطلاعات کافی راجب بازی، اون همه امتیازهای وضعیتش رو به دفاع اختصاص میده. در نتیجه، سرعت حرکتش پایینه، نمیتونه از جادو استفاده کنه، و حتی از خرگوش هم ضربه میخوره. با اینحال، به دلیل گرفتن همه امتیازهای زندگیش، یه مهارت به نام «دفاع مطلق» به دست میاره، و یه مهارت ضد حمله که تو یه ضربه میکشه. یه «حالت دژ سیّار» تازهکار با یه مهارت سمی که همه ضربات رو ناتوان میکنه و از همه موانع رو پشت سر میذاره. با وجود بینظمیهایی که داره، به یه ماجراجویی میره.
در مرز این جهان و جهان دیگر ۸ میلیون روح مرده وجود دارن که به خدایان و دیگر روح ها خدمت می کنن که سعی در کمک کردن در زندگی انسان ها دارن. یک دختر مدرسه ای به نام هیوری ایکی , زورگویی های همکلاسی هاشو تحمل می کنه و برای اینکه گریه کنه به دستشویی میره. روی دیوار دستشویی با خطی بد شماره تلفن و پیامی نوشته شده , “من مشکلات شما رو حل میکنم” بعد از اینکه هیوری با شماره تماس می گیره , با یک شخصیت بی خانمان و بیکاری روبه رو میشه که ادعا داره “خداست” خنگ و غیر قابل پیش بینی و بی ارزش, اون به دعا های مردم جواب نمیده و کسی هم بهش محل نمیذاره. اما اون…
دختری که تنها خانوادش پدرش بود با کلی قرض تنهاش گذاشته و دختر سرگردون و آواره به سمت معبد می ره اما دست بر قضا دختر تبدیل به خدای اون معبد می شه و دچار مشکلاتی جدید و عجیب می شه…
دو مرد را دنبال می کند که به طور تصادفی با یک دروغ شروع به عشق می کنند و رابطه شان را در حالی که به آرامی اعتماد را بازسازی می کنند. هنرمند سرامیک یون ته جون از جامعه ناپدید می شود، در حالی که جی وون یانگ کارمند یک شرکت بزرگ است. جی وون یانگ قصد دارد قلب یون ته جون را به دست آورد، زیرا او هنرمند مورد علاقه رئیس شرکت است.
داستانی در مورد شاهزاده ای که کتابی در مورد داستان های ارواح دریافت می کند که حاوی انواع نفرین های زندگی است و احساس می کند که نفرین یک به یک اتفاق می افتد.
تد تمپلتون بزرگسالی که برای یک جنایت شرکتی ساخته شده است، دوباره به بچه رئیس تبدیل می شود تا با برادرش، تیم، مخفیانه زندگی کند و خود را به عنوان یکی از فرزندانش نشان دهد.
تا سال 2075 سفر بین زمین، ایستگاه های فضایی و ماه عادی شده است. هاچیماکی در یک ایستگاه فضایی ضایعات را جمع آوری می کند و رویای داشتن فضاپیمای خودش را دارد.
داج مینارد به بیماری کشنده ای مبتلاست و قصد دارد قبل از این که این بیماری جانش را بگیرد، از همسر حامله اش مراقبت کند. او پیشنهادی مبتنی بر شرکت در یک بازی مرگبار را قبول کرده اما به زودی متوجه می شود که او در این بازی شکارچی نیست؛ او خود شکار است.
Ash که شخصیت شوخ طبع و خوشگذرانی است سی سال گذشته را بدون توجه به مسئولیتش برای ترور شیطان خبیثی به نام Evil Dead که او و دوستاندوران دانشگاهش با اقداماتشان سه دهه پیش در کلبه جنگلی آزاد کرده بودند گذرانده است.حال علاوه بر آنکه پس از سالیان دراز Evil Dead توانسته او را پیدا نماید خطر گسترش طاعون شیطانی-زامبی کننده ای نسل بشر را تهدید می کند و Ash پابه سن گذاشته و دوستان جوانش باید راهی برای مقابله با آن بیابند.
یک روز، پسر دبیرستانی یامادا به دختر زیبایی به نام شیرائیشی در پله ها برخورد می کند. وقتی هوشیار می شوند، متوجه می شوند که بدن هایشان جابجا شده است. با گذشت زمان، این دو متوجه می شوند که این تنها اتفاق عجیب و غریب در مدرسه نیست.
سیلیان مورفی یک مستند را روایت می کند که در آن زندگی حیوانات و افرادی که خود را در برابر دریای وحشی جهان قرار می دهند، بررسی می شود و نیروهای طبیعی که زندگی در اقیانوس اطلس را تحت پشتیبانی قرار می دهد، از جمله جریانات قوی ترین جهان، طوفان های وحشتناک و زنجیره های بزرگ زیر دریایی فوران، را آشکار می کند.
جهجونگوون اولین بیمارستان مدرن در کره است که در دوره جوسئون در سال 1885 تأسیس شد. بک دو یانگ یک اشرافزاده است که مقام خود را ترک میکند تا وارد ردههای آن شود. هوانگ جونگ پسر یک قصاب است که پزشک میشود، در حالی که سئوک ران به عنوان مترجم وارد جهجونگوون میشود اما آموزش پزشکی را برای تبدیل شدن به دکتر انجام میدهد.
سندرم یک درام هیجانی پزشکی است که در بخش جراحی مغز و اعصاب رخ میدهد. یک خانواده از جراحان با روابط پیچیده در بالای سلسله مراتب بیمارستان قرار دارند، با پسر چا یئو ووک که تصمیم میگیرد به دنبال پای پدر و مادرش برود و جراح مغز و اعصاب شود. لی هائه جو (Han Hye Jin) یک دستیار با استعداد است که علیرغم زمینه کمتر امتیازی از چا یئو ووک (Song Chang Ui)، به بخش ملحق میشود و این دو دوستی جدالآمیز را توسعه میدهند در حالی که دکتر اسرارآمیز کانگ اون هیون (Park Gun Hyung) نیز به هائه جو علاقهمند است.