جيمز كليتن (فارل) يكي از زبر و زرنگ ترين فارغ التحصيلان ارشد دانشگاه هاي امريكاست و دقيقا همان فردي كه والتر برك (پاچينو) براي استخدام در سازمان سيا دنبالش مي گردد جيمز انجام ماموريت براي سازمان را به منزله جايگزيني براي زندگي معمولي اش تلقي مي كند ولي پيش از انكه بتواند يك مامور عملياتي بشود بايد از تمرينات مخفي سازمان جان سالم به در ببرد تمريناتي كه طي انها عضوهاي جديد ناپخته را به ماموراني كاركشته تبديل مي كند .جيمز خيلي زود نرد بان ترقي را طي مي كند و در همين حين به ليلا يكي از همكاران جديدش علاقه مند مي شود اما درست زماني كه جيمز در مورد نقش خود و رابطه موش و گربه اي با مربي خود به تامل و پرسش مي افتد برك او را موظف به انجام ماموريتي ويژه براي ريشه كن كردن يك جاسوس نفوذي مي كند . در حاليكه هيجان ماجرا به اوج خود رسيده اشكار ميشود كه شعارهاي قديمي سيا حقيقت دارند :((به هيچ كس اعتماد نكن )) و (( هيچ چيز ان طور كه به نظر مي رسد نيست .
يك فيلم خوش ساخت از دانلد سن با رعايت تمام قواعد با اين ويژگي كه رو دست اخرش به تماشاگر تا اخرين لحظه لو نمي رود .عضو جديد فيلمي داراي ريتم مناسب است . با يك موسيقي ارام بدون قطع تدويني بسيار عالي و بازيگراني عالي و كاركشته كه بازي زيباي انها باعث مي شود تماشاچي گذر زمان را متوجه نشود . تقريبا در هيچ كجاي داستان مرز بين دروغ و واقعيت مشخص نيست و شخصيت ها طوري خاكستري طراحي شده اند كه با يك دروغ از جبهه خير به شر و بالعكس منتقل مي شوند .نكته جالب فيلم شخصيت ليلا است كه در چند نما فارسي حرف مي زند
جان و جین اسمیت از دور به نظر می رسد که زندگی آرام و حتی یکنواختی هم چون زن و شوهرهای عادی دارند. اما شغل اصلی هر دو آدم کشی در دو گروه رقیب است، آنها از شغل یکدیگر اطلاع ندارند تا این که یک روز برای کشتن همدیگر اجیر می شوند. حال زمان افشای اسرار است و زن و شوهر رو در روی یکدیگر قرار میگیرند...
سال 2154، انسان های ثروتمند روی یک ایستگاه فضایی زندگی کامل و بی نقصی را تجربه می کنند. در حالی که بقیه مردم روی کره زمین که ویرانه ای از آن باقی مانده، هستند. در این احوال مردی بنام «مکس» (مت دیمون) ماموریتی را آغاز می کند که ممکن است برابری را میان تمام انسان ها برقرار کند...
ویل اسمیت در این فیلم یک قهرمان بزرگ در شهر است که زندگی سختی دارد و به دلیل یک رابطه مشکوک با همسر مردم ، از چشم مردم شهر افتاده است و او سعی می کند که دوباره شهرت و شخصیت خود را باز گرداند و در نزد مردم دوباره همان قهرمان قبلی شود …
در پروازی اکتشافی بر فراز اقیانوس هند، «ستوان پیت ماوریک میچل» ( کروز ) و همراهش، «ستوان نیک گوس برادشا»( ادوادز )، چند میگ جنگی دشمن را با مانورهای غیر معمول از میدان به در می برند و برای شرکت در کلاس های مدرسه ی آموزشی نخبگان نبرد هوایی نیروی دریایی در کالیفرنیا ( معروف به تاپ گان ) انتخاب می شوند و...
وسلی گیبسون مرد جوان تنهایی است که در محل کارش نیز شرایط خوبی ندارد و رئیسش او را تحت فشار قرار داده است ، دوست دخترش نیز به او کم محلی می کند و در کل زندگی اش خسته کننده شده است . در ادامه او در یک درگیری تیر اندازی در یک فروشگاه با زنی جذاب و خشن به اسم فاکس آشنا می شود و این اتفاق زندگی او را تغییر می دهد .
یک پلیس مخفی در یک گروه زیرزمینی از مسابقه دهندگان خیابانی نفوذ می کند. اما وقتی که دوستان جدیدش در این گروه به مظنونین اصلی پرونده تبدیل میشوند، وفاداریاش به پلیس زیر سوال می رود.
«استنلی ایپ کیس» (جیم کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و دیوانه، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود تا اینکه ….
پس از به پایان رساندن ماموریتشان در دبیرستان، اشمیت و جنکو برای اینکه تبدیل به ماموران بهتری برای قانون شوند با لباس مبدل به یک کالج محلی اعزام می شوند تا ماموریت جدیدشان را آغاز کنند اما…
جنگ جهاني دوم، پس از حمله ي ژاپني ها به پرل هاربر. دو دوست دوران کودکي به نام هاي «ريف مکولي» (افلک) و «دني واکر» (هارتنت)، زني (بکينسيل) را که هر دو به او علاقه مند هستند پشت سر مي گذراند و رهسپار انجام مأموريت بمباران توکيو مي شوند.