هنگامی که جیسون هوچبرگِ بیستوچهار ساله برای گذراندنِ آخرِ هفتهی مشاوران به اردوگاهِ محبوبش، پینوِی، میآید، مهمترین دغدغهاش احساسِ ناهمگونی با همکارانِ نوجوانش است. او بیخبر از آن است که یک قاتلِ نقابدار، جان و کتی، صاحبانِ اردوگاه را به قتل رسانده و اکنون در تدارکِ حملهای دیگر است.
دوازده غریبه ربوده شدهاند و یک بازی مرگبار را انجام میدهند که در آن هر شب برای قتل یکدیگر رای میدهند. «گرگینهها» در میان آنها «روستاییها» را میکشند. روزها تکرار میشوند تا زمانی که یک گروه باقی بماند. این بازی اقتباسی از بازی دورهمی استنتاج اجتماعی دیمیتری داویدوف در سال ۱۹۸۶ است.
پس از مرگ دوستشان، گروهی از جوانان عجیب و غریب به ویلایی در حومه لندن برده میشوند، اما به نظر میرسد یک موجود مرموز آنها را تا محل اقامت لوکسشان دنبال کرده است.
هیولای باستانی به نام روح ماه به زمین میآید تا بشریت را ببلعد، و یک زن جوان کلید معمایی را برای متوقف کردن تاخت و تاز شریرانه و نابودگر او در اختیار دارد.
یک گروه چهار نفره از دوستان، با هواپیمایی پر از عنکبوتهای کشنده و سمی روبرو میشوند که به طور تصادفی توسط یک دانشمند دیوانه روسی آزاد شدهاند و به همه سرنشینان پرواز ۷۴۷ از انگلستان به کلمبیا حمله میکنند.
نوار ویدیویی فرستاده شده از مادر کیتا، از ناپدید شدن برادرش خبر میدهد. این اتفاق، کیتا را ترغیب میکند تا به کوهی مرموز برود و با این ماجرا روبرو شود.
دو کشیش - یکی که ایمانش زیر سوال رفته و دیگری که با گذشتهای آشفته دست و پنجه نرم میکند - باید اختلافاتشان را کنار بگذارند تا با انجام یک سری مراسم دشوار و خطرناک رفع طلسم، یک زن جوان تسخیر شده را نجات دهند.
تیمی از دانشجویان پزشکی تصاویری از دنیایی که هنگام پلک زدن نمیبینیم را ثبت میکنند و نتایج فراتر از وحشتناک است. سفری هولناک به دنیایی وهمآور که باعث میشود هرگز نخواهید دوباره پلک بزنید.
یک زوج، سلیم و تاسیا، در حال آماده شدن برای عروسیشان هستند. با این حال، برنامههای شاد آنها زمانی به هم میریزد که خاله سلیم، تنها نسبت خونی او، میمیرد.
الیوت و ریدلی، پدر و دختری هستند که در حال رانندگی، به طور تصادفی با یک تک شاخ برخورد میکنند. آنها تصمیم میگیرند تک شاخ را به یک استراحتگاه دور افتاده در دل طبیعت ببرند. این استراحتگاه متعلق به یک مدیر عامل ثروتمند شرکت داروسازی است.
دو برادر دوقلو که میخواهند زندگی پر دردسر خود را پشت سر بگذارند، به شهر زادگاهشان بازمیگردند تا دوباره شروع کنند. اما متوجه میشوند که شرارت بزرگتری در انتظار بازگشت آنهاست.
یک جنگیر زبده، در حالی که مشغول انجام یک مراسم جنگیری غیرمجاز بر روی پدر خود است، گمان میبرد که موجودی که با آن در نبرد است، احتمالاً یک موجود مقدس و شاید حتی خداوند باشد.
گروهی از دوستان در یک حلقهٔ زمانی گرفتار شدهاند. در این حلقه، دشمنانی مرموز آنها را به طرز وحشیانهای میکشند. آنها باید تا سپیدهدم زنده بمانند تا بتوانند از این حلقهٔ زمانی فرار کنند.
خاویر، دانشآموز باهوش سال آخر دبیرستان، پس از تجربهی زورگویی، به قدرتهای ماورایی دست پیدا میکند. او اکنون وظیفه دارد با استفاده از این تواناییها، جلوی یک قاتل زنجیرهای مرموز را که همکلاسیهایش را به قتل میرساند، بگیرد.
کاوشیک، دانشجوی خجالتی پزشکی، درگیر نبردی دوگانه است؛ او هم باید با شیاطین درونی خود مبارزه کند و هم با روح خبیثی به نام گاتیکاچالام که ذهنش را تسخیر کرده، بجنگد. در این میان، خانواده او برای یافتن راهحل، به دنبال درمانهای معنوی میگردند.
دو برادر دوقلو به نام های بیل و هال، اسباب بازی میمون قدیمی پدرشان را در اتاق زیر شیروانی پیدا می کنند و به دنبال آن، مرگ های دلخراشی رخ می دهد. آن ها تصمیم می گیرند که اسباب بازی را دور انداخته و به زندگی خود ادامه دهند، اما با گذشت زمان، از یکدیگر دور می شوند.