داستان فیلم درباره ی مرد جوانی به نام هَنک هست که در یک جزیره ی متروک گرفتار می شود و علیرغم اشتیاق فراوانش به بازگشت به خانه و خانوادهاش ، به مرور زمان امیدش را از دست می دهد. تا اینکه آب های آزاد یک جسم بیجان را هم به ساحل این جزیره می آورد و هَنک می فهمد که قبل از دچار شدن به سرنوشتی مشابه این آدم مرده ، باید راهی برای فرار پیدا کند...
آرتور بیشاپ که سعی دارد گذشته ی خود را فراموش کند ، در این بین نیرومندترین دشمنش یکی از نزدیکانش را می دزدد. اکنون او مجبور می شود به سرتاسر جهان سفر کند تا وی را نجات دهد و در این بین اتفاقات زیادی برایش رخ می دهد و…
"میشل" (ایزابل هوپر) نقش زن تاجری را بازی می کند که در خانه اش مورد تجاوز قرار می گیرد و سعی می کند با تعقیب مداوم مهاجم از او انتقام بگیرد.
شخصیت ما، روح یک دختر به نام "چون" است، به تازگی تبدیل به دلفینی شده که در قلب دریا در حرکت است، برای دیدن آنچه را که جهان انسانها است. در حال گشت زنی در دریا است،اما چون گرفتار طوفان میشود و خودش را در یک تور ماهیگیری میابد.اما پسر جوانی تلاش می کند تا او را نجات دهد ولی در این حادثه جان خود را از دست می دهد و قلب چون می شکند. "دا چینگ های" می گوید یک داستان درباره ی تلخی و شیرینی از ایثار و رستگاری است چرا که چون مصمم است روح پسر بچه را به زندگی برگرداند، که در حال حاضر در قالب یک ماهی کوچک سفید است. دا چینگ های در مورد یک نوجوان از آمدن به شرایط با محدودیت های آن سخن می گوید، و روح، و برخورد با مسائلی از قبیل مرگ، عشق و بلوغ احساسات با همدلی و بررسی نکات دقیق و ظریف آنها را در کار خود مدنظر قرار داده است..
اسکرات سنجابی که مشغول ماجراجویی هایش است، ناگهان وارد یک سفینه فضایی می شود و به خاطر عدم کنترل سفینه فضایی منظومه شمسی را دچار آشفتگی می کند و تهدیدی جدی برای مانی، اعضای گله و کره زمین به وجود میاورد…
نیکلاس در شهری ساحلی زندگی میکند که تنها ساکنان آنجا زن ها و پسرها می باشند. او در یک بیمارستان تحت درمان است. نیکلاس حس میکند همه به او دروغ می گویند، تا اینکه سرانجام با کمک یک پرستار جوان او متوجه راز مخوفی در زنان آنجا و کاری که شب ها انجام می دهند، می شود...
غریبه ای وارد یک روستای کوچک می شود و مدت کوتاهی پس از آن یک بیماری مرموز در تمام منطقه شیوع پیدا میکند. یک پلیس وارد این ماجرا می شود که مجبور است برای نجات جان دخترش، این معمای پیچیده را حل کند...
ناتان پرایس ( تیلور لاوتنر ) پسر جوانی است که مدتهاست احساس می کند در کالبد فرد دیگر در حال زندگی است و خودش نیست. این احساس زمانی رنگ حقیقت به خود می گیرد که وی با عکسی از دوران بچگی اش روبرو می شود و متوجه این موضوع تلخ می شود که خانواده واقعی او آن کسانی نبوده اند که وی تاکنون فکر می کرده. به همین دلیل ناتان شروع به یافتن خانواده واقعی خود می کند اما او به دلائل نامعلومی تحت تعقیب عده ای مزدور سازمان یافته قرار می گیرد و...
زوجى پير ( ريو و هيگاشياما ) به توكيو مى آيند تا از پسر پزشكشان « يامامورا » و دخترى ( سوگيمورا ) كه صاحب آرايشگاه است ديدن كنند . آنان به قدرى گرفتارند كه نمى توانند به پدر و مادر خود رسيدگى كنند . تنها كسى كه در توكيو وقت خود را صرف رسيدگى به زوج پير مى كند ، بيوه ى پسر در جنگ كشته شده شان ( هارا ) است...
هنگامی که نانسی در دریا مشغول سرگرمی است یک کوسه بزرگ سفید به او حمله می کند و او موفق می شود بالای یک سخره کوچک برود و جان خودش را نجات دهد ولی 2 دوست او توسط کوسه کشته می شوند و حالا نانسی فقط 200 متر از ساحل فاصله دارد و باید تلاش خود را بکند تا جانش را نجات دهد و ...