آدم کشي حرفه اي به نام «لئون» (رنو) در آپارتماني در محله ي ايتاليايي هاي نيويورک زندگي مي کند. «استانسفيلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پليس، تمام خانواده ي همسايه را مي کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتيلدا» (پورتمن) که براي خريد بيرون رفته جان سالم به در مي برد.«ماتيلدا» به «ليون» پناه مي برد و خيلي زود اين دو با يک ديگر دوست مي شوند...
رضا مثقالی (پرویز پرستویی) معروف به رضا مارمولک دزد سابقه داری است که بارها دستگیر و زندانی شده، اما در آخرین دستگیری، اتهام او سرقت مسلحانهاست. رضا در حادثهای مجروح شده و به بیمارستان خارج از زندان منتقل میشود. در آنجا لباس یک روحانی بیمار را میرباید و در لباس روحانیت موفق به فرار از زندان میشود. او با مصونیتی که در لباس تازه پیدا کرده به یک شهرک مرزی میرود تا از طریق و با گذرنامه جعلی از کشور خارج شود اما به دلایلی با یک روحانی دیگر اشتباه گرفته میشود و امامت جماعت محلی را برعهده اش میگذارند...
این فیلم ، داستان زندگی فیلیپ پوتزو دی بورگو اشراف زاده ای است که از سال 1993 و بعد از سقوط با چتر ، از گردن به پایین فلج شده است و
مِیسون شش ساله به همراه مادر و خواهرش، سامانتا، در تگزاس زندگی میکند. پدرش به تازگی آنها را ترک کرده است. فیلم، زندگی مِیسون و خانوادهاش را در طول ۱۲ سال آینده که طی آن به یک مرد تبدیل میشود، دنبال میکند...
برده ای با کمک مربی خود آموزش میبیند برای اینکه همسر خود را از دست مزرعه داری در می سی سی پی نجات دهد تا اینکه ...
در آینده نه چندان دور، میزان کامل عمر طبیعی یک انسان به ۲۵ سال رسیده است و امکان زندگی بیشتر از این مدت زمان وجود ندارد. اما در شرایطی است که اگر فرد بسیار ثروتمند باشد می تواند با مهندسی ژنتیک، میزان طول عمر خود را تا بینهایت افزایش دهد. اما برای افراد فقیر دو گزینه بیشتر وجود ندارد، یا هرطور شده پول لازم جهت خرید طول عمر را تهیه کند یا اینکه صبر کند تا در ۲۵ سالگی از بین برود. اما در یک شب جوانی فقیر به نام «ویل سالاس» به شکل اتفاقی با مردی روبرو می شود که عمری بسیار طولانی دارد و بعد از دریافت این عمر از او، قصد دارد تا شرایط زندگی اش را تغییر دهد. اما پلیس فکر می کند که این میزان طول عمر با دزدی بدست آمده و ...
یک مرد با خودش قرار می گذارد، به مدت یک سال به هر چیزی «بله» بگوید...
ولادیسلاو (برودی) که یک نوازنده متبحر پیانو است ، مشغول یک اجرای رادیوئی است که انفجار یکی از بمب های آلمان نازی استودیوی رادیو ورشو را به هم می ریزد. ورشو تحت حمله نازی ها قرار گرفته و خانواده ثروتمند ولادیسلاو از جمله پدر ، مادر ، برادرش هنریک و خواهرانش بعد از اشغال این شهر ناچار به ترک آپارتمان مجهزشان هستند. رفتارهای خصمانه ای که با یهودیان می شود این خانواده را نیز می آزارد اما هنوز هیچ کس هدف واقعی این برنامه را نمی داند ، تا اینکه نازی ها یهودیان را سوار یک واگن باری می کنند تا به جایی نامعلوم ببرند. یکی از آشنایان خانواده در پلیس یهودی او را بیرون می کشد و با کمک دوست دیگری در آپارتمانی پنهان می شود. مدتی بعد ورشو غرق گرسنگی ، نکبت و بیماری می شود و ولادیسلاو با مو و ریشی بلند مدام تغییر مکان می دهد تا کسی او را پیدا نکند ، اما سروانی آلمانی ولادیسلاو را در خانه ای متروکه پیدا می کند و …
داستان فیلم در زمان آینده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد. تئودور « خواکین فونیکس » مرد میانسالی است که شغلش نوشتن نامه های عاشقانه از طرف افراد متقاضی به نامزدشان است. تئودور نامه های عاشقانه را به خوبی نگارش میکند ، گویی که عاشق ترین فرد روی زمین است. اما وی در زندگی شخصی خودش چندان موفق نیست...
داستان فیلم درباره ی یک کارمند آرام است که زندگی اش به نوعی از خلال نگاتیوهایی که برای مجله ی تایم ظاهر و چاپ می کند، می گذرد. زمانی که یک عکس ستایش شده، عکسی که برای چاپ شدن روی جلد آخرین نسخه ی مجله انتخاب شده است، گم می شود، والتر مجبور می شود وارد ماجراهای دنیای واقعی بشود تا عکس را پیدا کند ...