ال ماریاچی (آنتونیو باندارس) برای انتقام گیری بازگشته است . او قصد دارد ژنرال مارکوئز را که مسبب قتل همسر او و دخترشان بوده است را بقتل برساند . در همین حال فرد مشکوکی به اسم سندز (جانی دپ)که ادعا می کند مامور سازمان جاسوسی آمریکا است به ال ماریاچی پیشنهاد می دهد که برای کشتن مارکوئز به او کمک خواهد کرد . بزودی مشخص می شود که توطئه ای برای سرنگون ساختن رئیس جمهور فعلی مکزیک از سوی یکی از بزرگترین قاچاقچیان مواد مخدر به اسم باریلو که مارکوئز نیز با او همراه است ، در جریان است...
«مايکل جوردن» (جوردن)، ستاره ي بسکت بال، قهرماني بازنشسته است که مي خواهد توانايي اش را در بيس بال بيازمايد، اما در اين زمينه اصلا موفق نيست. در همين احوال دارودسته ي شخصيت هاي کارتوني کمپاني برادران وارنر به سرپرستي «باگزباني» را مهاجمان فضايي به نام «نردلوک ها» مي ربايند. از فيلم «جوردن» تقاضا مي شود براي کمک به ميدان بيايد.
لو بلوم مردی است که از کار بیکار شده و پس از این اتفاق تصمیم میگیرد به محل جنایت هایی که در شهر لس آنجلس آمریکا رخ می دهد برود و به عنوان خبرنگاری مستقل فعالیت کند تا بتواند نامی برای خود دست و پا کند اما...
«کندی هرون» دختر والدینی جانورشناس است و در افریقا بزرگ شده. اکنون او وارد دنیای جدیدی می شود و قانون جنگل در این دنیا معنای جدیدی پیدا می کند. کندی که تا ۱۶ سالگی در خانه درس خوانده، حالا باید برای اولین بار به دبیرستان عمومی برود و با سلاحهای روانی و قوانین نانوشتهی دنیای دختران نوجوان امروزی روبرو شود.
این فیلم داستان واقعی کریس گاردنر سیاه پوست، خرده فروش اسکنر های پزشکی در سال ۱۹۸۱ است که به همراه لیندا و پسر کوچکش کریستوفر در سانفرانسیسکو زندگی بسیار سختی دارند. وضع مالی کریس بسیار بد است. ا و که توانایی پرداخت اجاره خود را ندارد صاحبخانهاش بیرونش کرده و از این رو لیندا نیز او را ترک میکند. کریس که هم باید پدر خوبی باشد و هم خرج کریستوفر را تامین کند دچار مشکل شده است. کریس سعی میکند در شرکتی استخدام شود و از سویی باید کریستوفر را حفظ کند مبارزه سختی برای زندگی کردن پیش روی کریس قرار دارد...
«جس» (هاچرسن) خودش را براي مسابقه ي دو مدرسه آماده مي کند. اما تنها کسي که مي تواند از او جلو بزند دختري تازه واردي به نام «لزلي» (راب) است. آن دو پس از مدتي با هم دوست مي شوند و مکاني اسرار آميز را در جنگل به نام «ترابيتيا» در نظر مي گيرند و خود را شاه و ملکه ي آن جا مي نامند...
در شبی بارانی عده ای برحسب اتفاقاتی غیر مترقبه که بهم مربوط است به یک متل پناه می آورند. اکنون ۱۱ نفر در متل حضور دارند. یک بازیگر زن و محافظش،یک پلیس و زندانی اش،یک دختر بدکاره،یک خانواده ی سه نفره ، یک زوج جوان و صاحب هتل. با کشته شدن یکی از آنان اوضاع بهم می ریزد. در مدتی کوتاه نفر دومی کشته می شود، قاتل نشانه هایی برای آنها می گذارد، او برای هر جسد شماره ای می گذارد. نفر اول ۱۰ ، نفر دوم ۹ و … ، این به معنای کشته شدن ۸ نفر دیگر است و اینکه قاتل همان نفر یازدهم است …
یک قاچاقچی حرفه ای کوکائین که در میان مافیای انگلیسی جایگاه ویژه ای دارد، تصمیم به بازنشستگی گرفته است. گرچه رئیس او، «جیمی پرایس» یک ماموریت سنگین برای او دارد: پیدا کردن دختر گمشده ی رفیق دیرینه ی جیمی، «ادوارد ریدر» که مردی ثروتمند است...
گروهی از مردان مسلح یک قطار زیرزمینی را در اختیار میگیرند و سرنشینان آن را به گروگان میگیرند تا شهر را به آشوب بکشند. این قضایا مامور ایستگاه (دنزل واشنگتن) را وادار میکند تا در برابر مغز متفکر اغتشاشگران (جان تراولتا) قرار بگیرد...
«جنيفر چک» (مگان فاکس) دختر نوجوان دبيرستاني و جذاب است. جنيفر آئين شيطاني را توسط يک گروه راک به انجام مي رساند، و پس از آن او به قاتل پسرهاي هم دبيرستاني خود تبديل مي شود...