داستان فیلم از جایی آغاز می شود که ست روگن در فرودگاه منتظر دوست قدیمی اش جی بروشل است که از کانادا به لس آنجلس آمده تا مدتی در کنار روگن باشد. رابطه روگن و بروشل مدتهاست که تا حدودی تیره شده و به همین جهت روگن از بروشل درخواست می کند تا به مهمانی بزرگی که در خانه جیمز فرانکو ترتیب داده شده بروند تا کمی خوشگذرانی کرده و شاید هم گذشته را فراموش کنند...
والدین سه کودک از خانوادهای ثروتمند در آتش سوزی کشته شدهاند. یکی از خویشاوندان دورشان سرپرستی آنان را به عهده می گیرد، اما آنها خیلی زود در میابند که او در پی کشتن آنها و به دست آوردن ثروتشان است...
«بنجامين بارکر» (دپ) آرايش گري است که با همسر و دخترش در لندن زندگي مي کند. «قاضي تورپين» (ريکمن) که به همسر او نظر دارد، با ترتيب دادن اتهامي دروغين به «بارکر» او راهي زنداني در استراليا مي کند. سال ها بعد «بارکر» از زندان مي گريزد و در جست و جوي زن و فرزندش، با هويتي جديد: «سوييني تاد» به لندن ساکن مي شود. او با «خانم لاوت» (بونهام کارتر) روبه رو مي شود که در مغازه ي پايين سلماني سابق او بدترين «پاي گوشت» لندن را مي فروشد. «لاوت» به «بارکر» مي گويد که «قاضي تورپين» چه بلايي بر سر همسر و فرزند او آورده و «بارکر» نيز در صدد انتقام جويي برمي آيد...
داستان این فیلم یک دهه بعد از اتفاقات قسمت اول رخ می دهد و ما شاهد هستیم که پرسیوس ( سام ورتینگتون ) برخلاف گذشته تصمیم گرفته تا زندگی آرامی را پشت سر بگذارد و وقت بیشتری را با پسرش بگذارند. اما آن بالا در آسمان، خدایان و تایتان ها بار دیگر با یکدیگر به جنگ برخواسته اند و به نظر می رسد که اینبار تایتان ها بتوانند بعد از مدتها بر خدایان فائق آیند اما …
قهرمان سابق مسابقات رقص سالسا، حالا یک مهندس بیعرضه است. اما آتش علاقه او به رقص، با عشقی که نسبت به رئیس جدید و فوق العاده زیبایش پیدا میکند، مجددا شعله ور میشود و تنها راهی که وی میتواند قلب او را بدست بیاورد، این است که به درجه بالایی از مهارت در هنر رقص نایل شود. حالا او تنها کاری که باید انجام دهد این است که شور و اشتیاق درونیاش را پیدا کرده و بروز دهد...
«مایک سالیوان» برای یکی از سران مافیای امریکا بنام «جان رونی» آدم می کشد. سالیوان رونی را بعنوان یک پدر نمونه، الگوی خود قرار داده است. با این حال وقتی که پسرش او را در حال انجام قتل می بیند، مایک سالیوان تلاش می کند تا جان پسرش را نجات دهد و از سوی دیگر از کسانی که او را به مسیر اشتباه کشاندهاند انتقام بگیرد…
آرتور بشاپ (جیسون استاتهام) یک قاتل حرفه ای است که تخصص و خدمات منحصر به فرد خود را در اختیار یک کمپانی گذاشته؛ کمپانی ای که گروهی از تبهکاران سطح بالا آن را اداره می کنند. بیشاپ یک حرفه ای کمال گراست که دوست دارد برای کشتن قربانیان اش سناریوهای ظریف و پیچیده طراحی کند…
قصه ی یک پرنسس کودک نفرین شده است که او تنها بچه است که می تواند طلسم را از بین ببرد و آرامش و صلح را بازگرداند...
جیمز باند» (برازنان) پس از مأموریت ظاهرا ناموفقی که در کره ی شمالی داشته و تحمل چهارده ماه شکنجه و بازجویی، در حالی آزاد می شود که او را مهره ی سوخته تلقی می کنند. اما «باند» وارد عمل می شود تا جایگاه از دست رفته را دوباره به چنگ بیاورد. سرانجام نیز پی گیری هایش اوم را به «گوستاو گریوز» (استیونز) می رساند. «گریوز» تاجر الماسی است که اختراعی جدید به نام ماهواره ی ایکاروس را در اختیار دارد. ایکاروس می تواند ستون نور و انرژی ویران گرش را به هر سوی زمین که بخواهند، هدایت کند و …
هیولاها سالهاست که از ترس انسان ها (!) خواب و خوراک ندارند. کنت دراکولا هتلی مخصوص هیولاها می سازد که بدون نگرانی می توانند در آنجا اقامت داشته باشند اما با ورود یک انسان همه چیز بهم می ریزد...