داستان فیلم از جایی آغاز می شود که ست روگن در فرودگاه منتظر دوست قدیمی اش جی بروشل است که از کانادا به لس آنجلس آمده تا مدتی در کنار روگن باشد. رابطه روگن و بروشل مدتهاست که تا حدودی تیره شده و به همین جهت روگن از بروشل درخواست می کند تا به مهمانی بزرگی که در خانه جیمز فرانکو ترتیب داده شده بروند تا کمی خوشگذرانی کرده و شاید هم گذشته را فراموش کنند...
فیلم This Is the End 2014 با بازی ستارگانی چون جیمز فرانکو، ست روگن، جونا هیل، اما واتسون و بسیاری از کاراکترهای شناخته شده ی دیگر، در سال ۲۰۱۴ اکران شد.
در یکی از شب ها در لس آنجلس، آخر زمان فرا می رسد. بعد از مرگ عده ی زیادی، ۶ نفر در ویلای جیمز فرانکو جمع می شوند و منتظر نجات می مانند.
در این فیلم، ست روگن و اوان گلد برگ نویسندگی را بر عهده داشتند. آنها قبلا فیلم هایی نظیر Superbad 2007 و The Green Hornet 2011 و همچنین Pineapple Express 2008 را با ژانرهای مختلف ساخته بودند اما ژانر این فیلم با سایر فیلم های آنها متفاوت بود و وجه ی آخر زمانی داشت.
در میان تمام نکات خنده دار و بامزه فیلم، انتقاد بسیار ریزبینانه ای نسبت به یکی از صحنه های این فیلم هست، زمانی که فردی در لبه ی گودال خود را نگه داشته است و از جی می خواهد دست او رابگیرد و نجاتش دهد بعد از اینکه جی دست او را میگیرد، معمولا در فیلم های آخرزمانی فرد نجات پیدا می کند، اما او به داخل گودال می افتد.
This Is the End 2014 بر اساس فیلم کوتاه Jay and Seth vs. the Apocalypse ساخته شده است. محوریت اصلی فیلم بر روی ست و جی دو دوست قدیمی هست که مدتی از هم جدا بودند.
جی از لس آنجلس متنفر است، ست روگن او را رها کرده است و پیش دوستان هالیوودی جدیدش هیل، رابینسون و فرانکو می رود.
روگن، جی را به پارتی جیمز فرانکو که در آن اما واتسون، جونا هیل، کوین هارت و … حضور دارند دعوت می کند. زمانی که آنها در خانه ی فرانکو جمع بودند، رابطه ست و جی در معرض یک آزمایش جدی قرار گرفت.
فیلم This Is the End 2014 کار خود را با یک ویدئوی کوچک طنز در اینترنت شروع کرد.
البته، این فیلم واقعا خنده دار است، در این فیلم تمام افراد به شوخی با یکدیگر می پردازند، برخلاف بعضی از فیلم ها که افراد معروف جداگانه کار می کنند، در این فیلم با یکدیگر همکاری عالی ای به نمایش گذاشتند، با این حال در تولید بعضی از صحنه های این فیلم عجولانه و بی دقت عمل شده است.
مک براید بازیگر معروف مجموعه تلوزیونی Eastbound & Down 2009-2013 در این فیلم نقش یک خوش گذران و پارتی به هم زن را بازی میکند.
بعد از وقوع آخر زمان، به طبقه پایین خانه می آید و تمام غذاها را طبخ می کند و بقیه را به خوردن صبحانه دعوت می کند، او همچنین در ادامه به یکی از مجلات جیمز فرانکو آسیب می رساند و باعث عصبانیت او می شود.
This Is the Endیک کار عالی برای ماست که در آن عده ای از بازیگران هالیوودی که آنها را دوست داریم هنر پیشگی می کنند، اما اصل فیلم عمیق تر از بازیگران فیل
م و سبک زندگی هالیوودی آنهاست. فیلم This Is the End فرصت این را پیش آورده تا آنها به کارهای بد خود فکر کنند و با همکاری همدیگر نجات پیدا کنند.
این فیلم باسری فیلم های Ghostbusters و یا Abbot and Costello Meet Frankenstein در یک ژانر نیست اما تقریبا می توان آنرا یک فیلم کمدی ترسناک برشمرد.
در انتها نیز، ست و جی که از همان ابتدا با هم دوست بودند ولی کدورتی بین شان افتاده بود برای یک دیگر فداکاری می کنند و مانند کریگ رابینوسن نجات پیدا می کنند.
این فیلم زندگی مردی به نام “جان” را روایت می کند که زندگی خوب و آرامی با نامزد خود دارد ولی یک روز عروسک دوران خردسالی اش که نامش را “تد” گذاشته بود، زنده شده و مزاحم زندگی اش می شود و …
بیلی بتسون پسری 14 ساله است که بعد از پیدا کردن جادویی هزارساله میتواند تنها با گفتن بک کلمه به طور جادویی به ابرقهرمانی بالغ به نام شزم تبدیل شود. او خیلی زود پس از کشف قدرتهایش، در مواجهه با دکتری پلید به نام تادیوس سیوانا باید آنها را به بوتهی آزمایش بگذارد و...
«مايکل نيومن» (سندلر) يک دستگاه کنترل از راه دور تلويزيون به دست مي آورد که نه تنها به او اجازه مي دهد تلويزيون و دستگاه صوتي اش را از راه دور کنترل کند، بلکه اين امکان را در اختيارش مي گذارد که کل زندگي اش را به ميل خودش عقب و جلو کند يا از حرکت باز ايستاند...
بادی (ویل فرل) در پرورشگاهی در نیویورک زندگی می کند. شب کریسمس می پرد در کیسه بابانوئل و او هم از همه جا بی خبر، بادی را با خودش به قطب شمال می برد. در آنجا پری ها تصمیم می گیرند که بادی را بزرگ کنند و به او هم نگویند که در حقیقت انسان است. سال ها بعد وقتی که بادی از این راز باخبر می شود تصمیم می گیرد به نیویورک بازگردد تا پدر واقعی خودش را پیدا کند...
برنابا کالینز ( Johnny Depp ) خون آشامی است که چند سالی است در زندان به سر می برد او حالا آزاد شده و قرار است به سرزمین آبا و اجدادی خود بازگردد سرزمینی که نسل ناکار آمد آن نیاز به یک محافظ دارند...
«گرينچ» (جیم کري) سالها پيش در هوويل به دنيا آمده، اما قيافه ترسناک او و همين طور علاقه بي حد و حسابش به «مارتا مي» (بارانسکي) که ذره اي به «گرينچ» علاقه ندارد باعث شده از آن سرزمين رانده شود. از آن زمان تا کنون، «گرينچ» کينه مردم هوويل را به دل داشته و حالا فرصت انتقام فرا رسيده است...
«نيک مارشال» (گيبسن) در يک آژانس تبليغاتي کار مي کند و مردي زن ستيز است و همسر سابق و دختر و مستخدمه اش از دست او شاکي اند. شبي، «نيک» با ماشين تصادف مي کند، اما صبح روز بعد در مي يابد توانايي خواندن فکر زنان را پيدا کرده است. «نيک» ابتدا هراسان مي شود، اما کم کم مي فهمد که مي تواند از اين موهبت استفاده کند.