داستان از جایی آغاز می شود که آنا ویلیامز می خواهد خواهرش را به دام بیندازد ، نینا ویلیامز ! که در حال حاضر مشغول به همکاری با رئیس جدید شرکت میشیما می باشد. نام این رئیس کسی نیست جز جین کازاما. آنا در کنار شغل خود ، برای شخص جین نیز به طور شخصی کار می کند و عضو تیم او می باشد. آن ها به دنبال اطلاعاتی درباره دانش آموزی با نام شین کامیا می گردند و …
جکی مون مردی همه کاره است : او صاحب ، تبلیغ کننده ، مربی و بازیکن ستاره تیم بسکتبال فلینت میشیگان است . این تیم عضو انجمن بسکتبال آمریکا ABA در سال ١٩٧۶ می باشد . انجمن ملی بسکتبال NBA قصد دارد در پایان فصل چهار تیم برتر ABA را وارد لیگ حرفه ای کرده و سپس ABA را منحل کند . تیم فلینت بدترین تیم لیگ است اما
«ری تانگو» (استالون) و «گیب کش» (راسل)، دو پلیس لس آنجلسی، به شدت «ایو پره» (پالانس)، سر دسته ی یک گروه خلافکار بین المللی را به دردسر می اندازند. «پره» نیز به جای کشتن این دو، با پاپوش دوختن، هر دو را روانه ی زندان می کند…
داستان فیلم در مورد گروهی از جوانان است که برای تفریح به ک دریاچه میروند و در آنجا به خوش گذرانی و تفریح مشغولند. اما این ساعات خوش زیاد به طول نمی انجامد، وقتی که قاتلی روانی سعی در کشتن تمامی آنها کرده و یکی یکی آنها را شکار میکند...
داستان گروهی از انسان ها که در زمانیکه ماشین ها با جان گرفتن شروع به کشتن انسان ها میکنند، سعی دارند زنده بمانند...
به دنبال اپیدمی رو به رشد زامبی ها که از گور برخواسته اند، دو تن از اعضای گروه ویژه پلیس فیلادلفیا، بهمراه یک گزارش دهنده ترافیک، و دوستش که یک مجری تلوزیونی است، به دنبال یافتن پناهگاه وارد یک مرکز خرید می شوند و ...
مردی آمریکایی که نه شغلی دارد و نه همدمی، و در حالی که در زندگی اش به پوچی رسیده است، تصمیم میگیرد اسلحه بردارد و افرادی که مستحق مرگند را به قتل برساند. دیری نمی گذرد که او در این کار یک شریک غیر منتظره هم پیدا می کند: دختری ۱۶ ساله بنام روکسی که احساساتی مشابه او دارد…
فضانوردی به نام «اسپنسر آرما کاست» (دپ) در جریان مأموریتی در فضا جانش به خطر می افتد. اما در آخرین لحظه او را نجات می دهند و به کره ی زمین باز می گردانند. در حالی که همسرش، «جولیان» (ترون)، آرام آرام، متوجه می شود گویی مردی که از فضا بازگشته، آن «اسپنسر»ی نیست که به فضا رفته بود...
این فیلم در مورد جوانی است که دارای قدرت ویژه ای در مبارزات تن به تن است یک روز در یک مسابقه خیابانی شرکت کرده و توجه خیلی ها رو به خود جلب می کند و باعث می شود که به مسابقات بین المللی راه پیدا کند و…
چارلی افسر پلیس ساده ای در رود آیلند است که همه مردم او را دست می اندازند. کسی او را جدی نمیگیرد حتا نامزدش تنها پس از ازدواج با او به او خیانت میکند و در حالی که سه پسر حاصل از روابط نامشروع را پیش چارلی میگذارد با مرد کوتوله سیاه پوستی فرار میکند. این اتفاقات موجب نوعی سرخوردگی در چارلی میشود و به مرور زمان شخصیت شیزوفرنی جدید به نام هنکس در وجود او شکل میگیرد. هنکس بر خلاف چارلی شخصیتی شرور از یک پلیس خشن و مردم آزار است. اداره پلیس احساس میکند که چارلی نیاز به مدتی استراحت و سفر دارد از همین رو چارلی را به عنوان اسکورت آیرین به خاطر یک سلسله سوء تفاهمات ارتباطی (با محبوب سابقش)، تا نیویورک اسکورت کند تا در آنجا بازجوئی شود...