جکی مون مردی همه کاره است : او صاحب ، تبلیغ کننده ، مربی و بازیکن ستاره تیم بسکتبال فلینت میشیگان است . این تیم عضو انجمن بسکتبال آمریکا ABA در سال ١٩٧۶ می باشد . انجمن ملی بسکتبال NBA قصد دارد در پایان فصل چهار تیم برتر ABA را وارد لیگ حرفه ای کرده و سپس ABA را منحل کند . تیم فلینت بدترین تیم لیگ است اما
«ری تانگو» (استالون) و «گیب کش» (راسل)، دو پلیس لس آنجلسی، به شدت «ایو پره» (پالانس)، سر دسته ی یک گروه خلافکار بین المللی را به دردسر می اندازند. «پره» نیز به جای کشتن این دو، با پاپوش دوختن، هر دو را روانه ی زندان می کند…
یک کمدی نامتعارف درباره یک پسر معقول و درست کار بنام "ری" که یک زندگی بن بست مانند در شهر ترونا دارد. زمانی که ری از سوی یک غریبه تشویق می شود، دوباره شروع می کند به رویا پردازی و...
داستان فیلم در مورد گروهی از جوانان است که برای تفریح به ک دریاچه میروند و در آنجا به خوش گذرانی و تفریح مشغولند. اما این ساعات خوش زیاد به طول نمی انجامد، وقتی که قاتلی روانی سعی در کشتن تمامی آنها کرده و یکی یکی آنها را شکار میکند...
چند دختر و پسر جوان بریتانیای به کلبه ای دورافتاده برای یک پارتی شبانه می روند. در ازای شادی و سرگرمی که آنها انتظار داشتند، با قاتلی روبرو می شوند که قصد دارد با قتل آنها انتقام مرگ برادرش را بگیرد...
داستان درباره مردی است که روح خود را در ازای به دست آوردن علمی به شیطان واگذار می کند...
داستان گروهی از انسان ها که در زمانیکه ماشین ها با جان گرفتن شروع به کشتن انسان ها میکنند، سعی دارند زنده بمانند...
به دنبال اپیدمی رو به رشد زامبی ها که از گور برخواسته اند، دو تن از اعضای گروه ویژه پلیس فیلادلفیا، بهمراه یک گزارش دهنده ترافیک، و دوستش که یک مجری تلوزیونی است، به دنبال یافتن پناهگاه وارد یک مرکز خرید می شوند و ...
مردی آمریکایی که نه شغلی دارد و نه همدمی، و در حالی که در زندگی اش به پوچی رسیده است، تصمیم میگیرد اسلحه بردارد و افرادی که مستحق مرگند را به قتل برساند. دیری نمی گذرد که او در این کار یک شریک غیر منتظره هم پیدا می کند: دختری ۱۶ ساله بنام روکسی که احساساتی مشابه او دارد…
فضانوردی به نام «اسپنسر آرما کاست» (دپ) در جریان مأموریتی در فضا جانش به خطر می افتد. اما در آخرین لحظه او را نجات می دهند و به کره ی زمین باز می گردانند. در حالی که همسرش، «جولیان» (ترون)، آرام آرام، متوجه می شود گویی مردی که از فضا بازگشته، آن «اسپنسر»ی نیست که به فضا رفته بود...