داستان حول محور شخصی به نام فرد میگردد که خیلی دوست دارد فوتبال امریکایی را به صورت حرفه ی دنبال کند ، برای همین پدرش به او تمرین های سختی میدهد اما با وجود تمام این تمرینات بازهم رد میشود . او از تصمیم خود بر نمیگردد و میرود تا زیر نظر یک مربی افسانه ی تمرین کند ….
صاحب یک رستوران به نام «سیلویا» (ترون) به شدت از زندگی خود ناراضی است و اوقاتش را اغلب به سیگار کشیدن با مردان می گذراند؛ زنی امریکایی به نام «جینا» (بیسینگر) به شوهرش (کالن) بی وفایی روا می دارد و با مردی مکزیکی به نام «نیک» (د آلمئیدا) معاشرت می کند؛ دختر «جینا»، «ماریانا» (لارنس) در هم ریخته است، به خصوص از زمانی که با پسر «نیک»، «سانتیاگو» (پادرو) آشنا شده است؛ دختری به نام «ماریا» (ایا) هم راه دوستی خانوادگی (یاسپیک) از مکزیک به امریکا می رود تا مادرگم شده اش را پیدا کند …
«جرج ريوز» (افلک) بازيگر متوسطی بود که با مجموعه ی تلويزيونی «سوپرمن» به شدت مورد استقبال قرار گرفت و سرانجام ستاره شد. اما در شانزدهم ژوئن 1959، خبر مرگ «ريوز» که بر اثر اصابت گلوله جانش را از دست داده بود، همه را تکان داد. پليس بلافاصله علت مرگ را خودکشی ذکر کرد، ولی مادرش (اسميت) قضيه ي خودکشی پسرش را باور نکرد...
فیلم بر اساس یک داستان واقعی است. یک قاتل سریالی دست نیافتنی که در اواخر سال 1960 در خلیج سن فرانسیسکو قتل های بی نقصی انجام می داده، حال مورد هدف چند کارآگاه حرفه ای قرار گرفته است تا به دام بیفتد و...
میلیاردی به نام «الیوت وان» که به کوه نوردی علاقه مند است ، «آنی گارت» را به خدمت می گیرد تا همراه هم قله ی «کِی ۲» در هیمالایا را فتح کنند. در میانه ی صعود ، با تغییرات آب و هوایی «آنی» ، «الیوت» و گروهشان غافل گیر شده و در غاری اسیر می شوند. اما در این بین ، «پیتر» برادر «آنی» که در همان منطقه عکس برداری می کرده ، از ماجرا آگاه می شود و به سرعت همراه گروهی برای نجات آنان به آنجا می رود و…
فیلم داستان جستجو و نجات خدمه یک سفینه فضایی در اوایل قرن 22 که به اعماق فضا سفر کرده اند است.وقتی کشتی آنها،"نایتینگل 229" به سیگنالی اضطراری از یک کهکشان دیگر پاسخ می دهد،خدمه خود را در خطری جدی از سوی مرد جوانی که نجات داده اند می بینند و...
شیطان می خواهد با آبستن کردن دختری به نام «کریستین» (تانی) به هنگام شروع هزاره ی سوم، «پایان روزها» را که در مکاشفات یوحنا پیش بینی شده، تحقق بخشد. اما «جریکو کین» (شوارتسنگر)، محافظ یک بانکدار وال استریت (برن)، به مقابله بر می خیزد…
یک رئیس مافیا دو نفر بنام کلیر و نیک را برای تحویل فردی که یک محموله پول را از دست داده میفرستد و او از دست شان فرار میکند و حال باید او را پیدا کنند ...
یک دانش آموز تازه وارد به یک مدرسه کاتولیک، با سه دختر نوجوان رانده شده آشنا می شود که تمرین جادوگری می کننذ و طولی نمی کشد که آن ها جادو و نفرین های گوناگونی را روی افرادی که دل خوشی از آنان ندارند، پیاده می کنند...
به خاطر بازی های سیاسی ، یک مرد بیگناه روانه زندان شده و سپس به اعدام محکوم می شود. در اینجا برادر او که یک نابغه است عمدا خود را به همان زندان می اندازد تا خود و برادرش را از آنجا فراری دهد...
یک دادستان که در یک پرونده جنایی شکست خورده است و نتوانسته است قاتل را محکوم کند به اورگون برمی گردد. اما زمانی که دوباره جنایتی مشابه اتفاق می افتد تصمیم می گردد برگردد و این بار به شیوه خودش عدالت را برقرار کند.
داستان سریال راجع به مامور اداره پلیس پاتریک جین می باشد که از لحاظ روانشناختی با اداره پلیس همیاری می کند. هنر او توجه به جزئیاتی است که ما به عنوان فردی معمولی به آنها توجه نمی کنیم . در شخصیت پردازی پاتریک، ما فردی شوخ بعضی وقت ها جدی را می یابیم که مثل خیلی از شخصیت ها ی شبیه اش از زخم دیرینه ای رنج می برد که از همان قسمت اول با آن غم بزرگ در زندگیش آشنا می شویم…