در دهه ۱۹۵۰، هلبوی و یک مامور تازه کار از سازمان تحقیقات و دفاع پارانرمال (بی.پی.آر.دی) به منطقه کوهستانی آپالاچیها اعزام میشوند. در این ماموریت، آنها با یک جامعه دورافتاده مواجه میشوند که تحت سیطره جادوگران قرار دارد و توسط یک شیطان محلی شوم به نام "مرد خمیده" اداره میشود.
یک خانواده برای فرار از زندگی روزمره به یک خانه روستایی دعوت میشوند، اما این تعطیلات آرام به یک کابوس وحشتناک تبدیل میشود.
خانواده کرتیس یک دستیار دیجیتال هوشمند به نام AIA را آزمایش میکنند. این دستیار با یادگیری عادات خانواده، نیازهای آنها را پیشبینی کرده و زندگیشان را آسانتر میکند. اما AIA در محافظت از خانواده تا حدی افراط میکند و حاضر است برای این کار هر کاری انجام دهد.
یک افسر سابق پلیس پس از گذراندن دوران محکومیت به جرایمی که در شرایط مبهم مرتکب شده بود، با ترک زندان هدفی واحد را دنبال میکند.
داستان این فیلم در روستای اورگان اتفاق میافتد و بر زن و مردی تمرکز دارد که درگیر یک ماجراجویی میشوند.
در سال 1575 میلادی، در یکی از روستاهای کوچک انگلستان، ویلیام مردی مصمم است تا بیگناهی همسرش، توایلا را ثابت کند. توایلا به دروغ متهم به جادوگری شده و اگر گناهکار شناخته شود، مجازات مرگ در انتظارش خواهد بود. ویلیام برای نجات جان همسرش، راهی سفری خطرناک میشود تا جادوگر واقعی را پیدا کند.
در یک جزیره کوچک، کشف یک جسد و مقدار زیادی پول، آرامش ساکنان را بر هم میزند و آنها را درگیر ماجراهایی پیچیده و تصمیماتی اشتباه میکند.
ولف، ارباب دونلندینگ که با زیرکی و بیرحمیاش شناخته میشد، برای انتقام مرگ پدرش، به طور ناگهانی به پادشاهی روهان حمله کرد. هلم دستپتک، پادشاه شجاع روهان و مردم وفادارش مجبور شدند تا آخرین نفس خود را در قلعه باستانی هورنبرگ به دفاع از سرزمینشان بپردازند.
خانوادهای که در خانهای در ایندیانا زندگی میکردند، با وقایع عجیب و شیطانی روبهرو شدند که باعث شد خودشان و اهالی محل باور کنند خانهشان دروازهای به جهنم است.
در دنیایی که هیچکس در آن حرف نمیزند، یک زن متعصب به دنبال شکار دختری جوان است که از اسارت گریخته است. آزرائیل پس از دستگیری دوباره توسط رهبران بیرحم، قرار است قربانی شود تا یک شر باستانی در اعماق وحشیگریهای اطراف آرام شود.