پس از انفجار یک قایق در لنگرگاه سن پدرو، پلیس ۲۷ جسد و مقداری مواد مخدر به ارزش میلیونها دلار را در کنار این قایق منهدم شده پیدا می کند. تنها نجات یافتگان این حادثه نیز که دچار سوختگی شدید شده اند تعدادی تروریست مجارستانی و مردی به اسم وربرل کینت می باشند. کینت توسط پلیس تحت فشار گذاشته می شود تا آنچه را که در قایق اتفاق افتاده بازگو کند. داستان باورنکردنی او که از شش هفته قبل آغاز می شود درباره خودش و چهار جنایتکار همدستش می باشد که توسط فردی مرموز و خطرناک با هویتی پنهان برای دست زدن به اقدامی خطرناک به شکلی عجیب گرد هم جمع شده اند…
«اسکارلت جوهانسون» در این فیلم نقش یک موجود فضایی را بازی میکند که میتواند از لحاظ جنسی مردان را به ورطهی نابودی بکشاند. اما کم کم برایش سوال پیش میآید که چرا این رابطهها را از لحاظ عاطفی و انسان وارانه ای ادامه ندهد...
«نیک فیوری» مدیر سازمان بین المللی S.H.I.E.L.D است که وظیفه این سازمان برقراری آرامش در جهان می باشد. زمانی که فیوری درمیابد که امنیت زمین توسط «لوکی» مورد تهدید قرار گرفته است، به کمک ابرقهرمانانی چون «مرد آهنی»، «هالک شگفت انگیز»، «تور»، «کاپیتان آمریکا»، و «بیوهی سیاه» با او مقابله می کنند، تا جهان را از فاجعه ای بزرگ نجات دهند...
پس از به پایان رساندن ماموریتشان در دبیرستان، اشمیت و جنکو برای اینکه تبدیل به ماموران بهتری برای قانون شوند با لباس مبدل به یک کالج محلی اعزام می شوند تا ماموریت جدیدشان را آغاز کنند اما…
باز هم شهری گرفتار خشونت و گروه های خلافکار شده است و این بار نه یک قهرمان ، که گروهی از افراد که دارای قدرتهای خارق العاده و منحصر به فردی هستند در کنار یکدیگر جمع می شوند تا شهر را از جنایت پاک کنند. شهری که دیگر همه چیز آن در فساد غرق شده است از مقامات تا پلیس ها خیابانی . اما در این بین افرادی با کمک همدیگر سعی در بهبود اوضاع میکنند. اما نبرد با جنایتکاران همیشه با خونریزی و کشتار همراه است…
ماجرا در مورد کماندار مبارز و جنگجویی بنام رابین هود (راسل کرو) است که در ارتش پادشاه ریچارد خدمت می کند. پس از مرگ پادشاه، شاهزاده “جان” قرار است جانشین او شود اما رابین هود او را مردی خودخواه و ظالم می داند و با او مخالف است تا اینکه …
کشتیگیر «رندی» (میکی رورک) سال ها از دوره ی اوج اش گذشته است. ستاره سال های پیشین مسابقات کشتی اکنون به صورت نیمه وقت در خواروبار فروشی کار می کند. او به خاطر وضعیت جسمی اش شاید دیگر نتواند کشتی بگیرد، برای همین تصمیم می گیرد تا تغییراتی در زندگی اش ایجاد کند. او حتی به سراغ دخترش می رود و سعی می کند گذشته ها را جبران کند. اما پیشنهاد مبارزه با رقیب قدیمی اش او را سر دو راهی بزرگی قرار می دهد.
آدام و ایو دو خونآشام هستند که قرنهاست کنار هم زندگی میکنند، تا اینکه ورود یک خونآشام جوان به نام آوا همه چیز را بهم میریزد.
چهار مرد برای اینکه زندگی شان از حالت یکنواخت همیشگی خارج شود، یک گروه در محله شان تشکیل می دهند تا به نگهبانی از آنجا بپردازند. اما بصورت تصادفی متوجه می شوند که محله آنها همینطور تمام شهر پر شده از بیگانه های فضایی که ظاهری مشابه انسان های معمولی دارند و آن ها تصمیم می گیرند زمین را از حلمه آن ها نجات دهند…
در قرن یازدهم در ایران، یک شاگرد جراح برای تحصیل در مدرسه ای که مسیحیان را نمیپذیرد خود را به عنوان یک یهودی جا میزند...