«ديو بازنيک» (سندلر) تاجر خونسرد و آرامي است که پس از يک سلسله سوء تفاهم هاي غريب محکوم مي شود که يک دوره ي روان درماني «مهار کردن خشم» را بگذراند. ديري نگذشته که «ديو» خود را با «دکتر بادي رايدل» (نيکلسن)، روان درمان گري معروف رودررو مي بيند...
«جان شفت» (جکسن)، برادر زاده ي همان کارآگاه خصوصي مشهور (راندتري)، يکي از کارآگاهان خبره ي پليس است که با هم کارش، «کامرون واسکز» (ويليامز)، مأمور رسيدگي به پرونده ي قتل دانشجويي سياه پوست مي شود. در جريان پي گيري طولاني اين پرونده، «شفت» به صرافت مي افتد که از خدمت در نيروي پليس کناره گيري و يک آژانس کارآگاهي باز کند...
«برگمن» (ال پاچینو) به همراه «مایک والاس» تهیهکنندهی یک برنامهی خبری جنجال برانگیز در کانال CBS به نام «شصت دقیقه» هستند. او همواره به دنبال سوژههای داغ و دردسرساز میگردد که در این حین به یک پروندهی مشکوک در مورد کمپانیهای تولید سیگار برمیخورد. “برگمن” برای به دست آوردن اطلاعات دقیق به سراغ یکی از کارمندان ارشد کمپانی مذکور به نام «جفری وایگند» (راسل کرو) که اخیرا اخراج شده است میرود، پس از اصرار فراوان برگمن و دادن تضمینهای لازم، از جمله عدم نمایش تصویر او در برنامه، جفری اطلاعات و اسرار بسیار تکاندهندهای را در اختیار برگمن میگذارد و حتی در برنامهی تلویزیونی وی حاضر و پرده از رازی تکاندهنده برمیدارد ولی کمپانیهای عظیم دخانیات مانع از پخش این مصاحبه میشوند...
داچ وان دن بروک (هریسون فورد)، کارآگاه پلیسی است که همسرش پیتون (تامپسن) در یک فروشگاه معتبر کار میکند و موقع پروازی تجاری به میامی، هواپیمایش بلافاصله پس از صعود، در یکی از ناگوارترین سانحههای هوائی شهر، سقوط میکند. اما مدتی بعد، داچ پی میبرد که همسرش در واقع به مأموریتی کاری نمیرفته...
داستان مددکاری به نام جک پالمر که شغل بر زندگی شخصی او مقدم بوده است. عمدتا، کار او کمک به چهار مرد دارای مشکل روانی است که زندگی منظمی در یک خانه داشته باشند...
جواني سياه پوست به نان «بابي ارل» (آندروود) را به جرم هتک حرمت و کشتن دختري يازده ساله دستگير مي کنند. «تاني براون» (فيش برن)، پليس سياه پوست با خشونت وادارش مي کند که اعتراف کند. هشت سال بعد، وکيلي به نام «پل آرمسترانگ» (کانري) در دانشگاه هاروارد طي يک سخنراني به شکنجه ي پليس و نژادپرستي در قوانين ضد سياه پوستان حمله مي کند و مادر «ارل» (دي) از «آرمسترانگ» مي خواهد که پرونده ي پسرش را به دست بگيرد...
"دریل" مردی با اخلاق بچه گانه است که نبوغ عجیبی در اختراع وسایل ، از مواد دور ریختنی دارد. زمانی که او موفق به ساخت یک لباس ضد گلوله می شود، تصمیم می گیرد از قابلیتهایش برای تبدیل شدن به یک ابرقهرمان استفاده کند...
"هنری هکت" سردبیر یک روزنامه نیویورکی است. او عاشق کارش است اما ساعات کار طولانی و حقوق کم او را خسته می کند. همه چیز بر خلاف میل او پیش می رود تا اینکه داستانی جذاب به سراغش می آید و...
دکتر ریچارد استرجس تیمی از پزشکان دلسوز را در بیمارستان کهنه سربازان رهبری می کند. همراه با دکتر. مورگان، هندلمن و ون دورن، او برای ارائه مراقبت های کافی به کهنه سربازان نیازمند در مواجهه با کاهش بودجه و فساد مبارزه می کند...
"لوتی میسون" افسر پلیش لس آنجلس است که هر جا جنایت یا مواد مخدر در میان باشد او از راه می رسد. او حین کمک به یک دادستان، معامله مواد مخدری را با شاهدی که برای یک پرونده دیگر نیاز دارد مهیا کرده و...
کارگزار بازيگري به نام «مايکل دورسي» (هافمن) به او مي گويد که به خاطر رفتارش، هيچ کس استخدامش نخواهد کرد. «مايکل» نيز براي اين که ثابت کند کارگزارش اشتباه مي کند، تصميم مي گيرد با پوشيدن لباس زنان و تغيير نامش به «دوروتي مايکلز» نقش مديره ي بيمارستان را در يک مجموعه ي تلويزيوني به عهده بگيرد.
گروهی از گانگستر ها که مقرشان در جنوب شهر است به مهمانی که درشمال شهر است دعوت میشوند.در آن مهمانی که نه تنها آن ها بلکه کل گانگسترهای شهر درآن دعوت شده اند میزبان به قتل میرسد و در این بین تقصیر گردن این گروه می افتد. حالا این گروه که مقرشان در جنوب شهر است مجبور اند به انجا بروند در حالی که تمام گانگستر های شهر و پلیس دنبال آنان اند …
در شهر نیویورک امروزی، جان باپتیست گروهی از مردان و زنان جوان را فرا می خواند تا از تعالیم عیسی بیاموزند. آنها از طریق آواز و رقص، مصلوب شدن مسیح را دوباره زنده می کنند...
داستان این سریال در واقع ادامه همان سریالی است که در دهه 90 میلادی بسیار محبوب بوده است و روایتگر یک خانواده از طبقه متوسط جامعه است که همگی شاغل هستند .