روب، کفشدوزک هفت نقطه ای، در قفسی شیشه ای در گلخانه ای داخل آزمایشگاهی بزرگ زندگی می کند. او در آرزوی رفتن به دره طلایی، سرزمینی افسانه ای و آرمانی برای حشرات است. روب با کمک به سنجاقکی به نام استاد آب در فرار از چنگ زنبورهای نگهبان، پیشنهاد سفر مشترک با او را می پذیرد. اما استاد آب قصد رفتن به دره طلایی را ندارد و روب را تنها می گذارد...
شیء با ارزشی (مهر پادشاه) در حین انتقال به جامعه ارواح به وسیله گروهی مرموز دزدیده شده و توشیرو هیتسوگایا، کاپیتان بخش دهم، که برای انتقال مهر انتخاب شده، با رهبر دزدان مبارزه می کند و کمی بعد ناپدید می شود. پس از این اتفاق جامعه ارواح تشخیص می دهد که هیتسوگایا توشیرو خائن است و باید دستگیر و اعدام شود. کوروساکی ایچیگو این تصمیم را نمی پذیرد و به همراه ماتسوموتو رانگیکو، کوچیکی روکیا و آبارای رنجی تصمیم میگیرند تا مغز متفکر دزد مهر را برملا کرده و هیتسوگایا را پیدا کنند تا آزاد شود. در همین هنگام، یک شیاد به دنبال مجرمان میگردد و به رازی تاریک که مرتبط با یک شینیگامی مرده می باشد، پی می برد.
در شهر کاراکورا، ارواح ناشناس ظاهر میشوند. ایچیگو و روکیا سعی میکنند با آنها مقابله کنند، اما شینیگامی مرموزی به نام سنا بیشتر آنها را از بین میبرد. سنا از پاسخ به سوالات خودداری میکند، بنابراین ایچیگو مجبور میشود او را دنبال کند تا بفهمد چه اتفاقی افتاده است.
یک اثر باستانی جادویی به نام «استخوان اسکوون»، «قدرت تولهسگی» را به حیوانات میدهد. اما شخصیت شرور، «ماروین مکنستی»، آن را میشکند تا انسانها توانایی درک حیوانات را از دست بدهند. «تولهسگهای پناهگاه» سعی میکنند «قدرت تولهسگی» را باز پس بگیرند.
پس از مشاهده یک ستاره دنباله دار نادر، خواهران نوجوان رجینا (کاترین مری استوارت) و سامانتا (کلی مارونی) متوجه می شوند که در میان تنها بازماندگان حمله زامبی ها هستند...
بلیچ ماجراهای پسری دبیرستانی به نام ایچیگو را دنبال میکند که توانایی دیدن ارواح را دارد. زندگی وی پس از برخورد با یک شینیگامی یا روح مرگ به کلی دگرگون میشود. او پس از بدست آوردن قدرتی عجیب میتواند از شهر کاراکورا در مقابل نیروهای پلید محافظت کند و…
فرار یک ربات فوق العاده که اتفاقا شبیه یک دختر نوجوان است که سعی می کند بین مشکلات نوجوانان تعادل برقرار کند در حالی که سعی می کند جهان را از خطر نجات دهد.
خون آشامی بسیار قدرتمند و با نفوذی که مادرش را کشته است و رئیس اگزیستنس، یک سازمان مخفی خون آشام است که در جنوب شرقی آسیا فعالیت می کند. باید کار هایی را انجام دهد تا...
داستان انيمه در مورد دختري دبيرستاني به نام هونوكا است. هونوكا سال دومي هست و دبيرستان خودش رو خيلي دوست داره. ولي يه مشكلي هست. دبيرستانشون به دليل اينكه دانش آموزان جديد كمي به اونجا ميان قراره بسته بشه!! خب كه چي؟ خب حالا هونوكا كه خيلي به اين مدرسه علاقه داره سعي ميكنه به همراه دوستان خودش راهي پيدا كنن تا دانش آموزان بيشتري به اين مدرسه علاقه مند بشن و بيان اونجا تا مدرسه هم بسته نشه. ميخواد چيكار كنه؟ ميخواد يه گروه School idol تشكيل بده و مطمئنه اينطوري ميتونه مدرسه رو جذاب تر كنه ....
ریوجی پسر دبیرستانیست که به سبب چهره ی خشن و ترسناکی که دارد همه از او فرار میکنند و سعی میکنند که رابطه ی نزدیکی با او نداشته باشند .اما واقعیت آن است که ریوجی تنها شمایل یک یاکوزا را از پدرش به ارث برده است و هیچ کار خلافی از او سر نزده است . از طرفی ” تایگا ” دختر ریز نقشی است که بر خلاف ظاهرش فوق العاده خشن و بزن بهادر است . تایگا عاشق دوست ریوجی ، ”یوساکو” است و ریوجی عاشق دوست تایگا ، ” مینوری ” . به طور اتفاقی تایگا با ریوجی برخورد میکند و تصمیم میگیرند که به یکدیگر برای رسیدن به معشوقه یشان کمک کنند