یک بی خانمان و یک رقصنده عجیب و غریب عاشق یکدیگر می شوند و تصمیم می گیرند به سمت غرب بروند و مقصدی در ذهن ندارند. آنها در سفر خود به طور تصادفی با یک رهبر فرقه خطرناکی روبرو می شوند و خود را در نبردی برای زندگی و عشق می بینند...
استیو والش زندگی خوبی دارد، اما این زندگی بر پایه ویرانی رویاهای دیگران ساخته شده است. پیتر فارل مردی است که چیزی برای از دست دادن ندارد و هیچ چیز خطرناکتر از مردی نیست که به دنبال تلافی باشد...
هنری و دایان زوجی هستند که از محدودیت های احتمالی ازدواج در طولانی مدت واهمه دارند. در یک شب توفانی، آنها با دو غریبه وارد آشنا می شوند، غریبه هایی که ممکن است حس وفاداری هنری و دایان را به هم بیشتر کنند و یا به ترس آنها دامن زده و باعث جداییشان شوند...
دانشجویی بنام مارک زوکربرگ در سال ۲۰۰۴ و در دانشگاه هاوارد شبکه ای را بنام «فیس بوک» راه اندازی میکند. در ابتدا استفاده کنندگان آن محدود به دانشجویان دانشگاه هاروارد میشد اما چندی بعد تمام دنیا توانستند از این شبکه اجتماعی استفاده کنند. مارک دانشگاه هاروارد را رها میکند تا رویای خود را به حقیقت رساند و فیس بوک را تبدیل به چهارمین سایت پر ترافیک دنیا با 200 میلیون کاربر فعال میکند …
شش دوست ، نامه هایی دریافت میکنند که که اعلام کرده است ، چنانچه نامه را برای سایر دوستانشان نفرستند کشته خواهند شد . اگر نامه برای شخص دیگری ارسال شود ، قربانی بعدی گیرنده خواهد بود و اگر ارسال نشود ،ذ خود او قربانی شود . بعضی از این دوستان ، این مسئله را به شوخی میگیرند . اما زمانی که نامه به دستشان می رسد ، شکارچی زنجیرها به سراغشان می آید ...
دو برادر خون آشام به نام های «استفان» و «دیمن»، که دارای زندگی جاودانه هستند، قرن هاست که میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی می کنند. آن ها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آن ها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشته اند، همان جایی که به خون آشام تبدیل شدند. استفان پسر شریفی است و خون انسان را به خود ممنوع کرده تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی می کند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیا، طولی نمی کشد که استفان عاشق یک دختر مدرسه ای بنام «الینا» میشود...