تولد : January 3, 1956 در Peekskill, New York, USA
جوایز : برنده 2 جایزه اسکار. همچنین 31 جایزه و نامزد دریافت 30 جایزه دیگر.
مِل کالْم سیل جِرارد گیبسون (به انگلیسی: Mel Colm-Cille Gerard Gibson) (زادهٔ ۳ ژانویهٔ ۱۹۵۶) بازیگر، کارگردان و تهیهکنندهٔ استرالیایی-آمریکایی است. او در سال ۱۹۹۵ میلادی، برای فیلم شجاعدل موفق به دریافت دو جایزه اسکار بهترین کارگردانی و اسکار بهترین فیلم از سوی آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک شد. وی همچنین برای این فیلم کاندیدای بفتای کارگردانی نیز شد. مل گیبسون علاوه بر حرفهٔ بازیگری و کارگردانی، فیلمنامهنویس، تهیهکننده و دوبلور نیز میباشد.
مل گیبسون در پیکسکیل، نیویورک ساعت ۴:۴۵ بعداز ظهر روز سوم ژانویه سال ۱۹۵۶ متولد شد. قد او ۱۸۰ سانتیمتر میباشد. ملیت او آمریکایی است اما داری اصلیتی استرالیایی میباشد. مذهب وی کاتولیک، یکی از شاخههای دین مسیحیت میباشد.
او در خانوادهای کاتولیک به دنیا آمد و رشد کرد و دومین پسر هاتون و آن گیبسون است. پدرش هاتون گیبسون متولد ۲۶ اوت ۱۹۱۸ است و یک سوزنبان قطار بود و از تبار استرالیایی میباشد و مادرش آن ریلی ایرلندی-امریکایی بود که در دسامبر ۱۹۹۰ فوت کرد. او ششمین بچه از یازده بچه هوتان گیبسون و آنه ریلی گیبسون میباشد. مادربزرگ او (از طرف پدری) یک خواننده اپرا بود که اوا میلوت (۱۸۷۵–۱۹۲۰) نام داشت.
اسم کوچک مل گیبسون از یکی از قدیسان ایرلندی قرن پنجم به نام مل گرفته شدهاست؛ و اسم دوم او کالم کیل از نام قدیس ایرلندی دیگری گرفته شده و همچنین نام کلیسایی در کانتی لانگفورد ایرلند، جایی که مادر مل گیبسون به دنیا آمده و بزرگ شدهاست میباشد. مادر مل گیبسون ملیتی ایرلندی دارد و بنابر این مل نیز دوملیتی ایرلندی- آمریکایی است.
زمان آينده. «نايت رايدر» (گيل)، سردسته ي روان پريش گروهي موتور سيکلت سوار هنگام تعقيب پليس تصادف مي کند و کشته مي شود. «مکس راکاتانسکي» (گيبسن)، مأمور کارآمد پليس با ترغيب رئيسش، «مکافي» (وارد) از استعفا منصرف مي شود و با رفيقش «جيم گوس» (بيسلي) کارشان را شروع مي کنند...
ماجراهای چهار پسر که سیدنی را ترک میکنند و برای یک تعطیلات آخر هفته برای موجسواری و ماجراجویی به بیرون شهر میروند. متاسفانه تفریح آنها با یک چرخش جدی روبرو میشود، وقتی ناخواسته درگیر یک قتل میشوند.
چند سارق قصد دارند تا هنگام یک طوفان نقشه سرقتشان را پیاده کنند اما نقشه آنها به مشکل برمی خورد زمانی که یک پلیس سعی می کند همه افراد موجود در ساختمان را مجبور به تخلیه کند ...
دو پلیس متعصب، یکی از آن ها مرد مسن و ماهر است و دیگری همکار جوانش که زود از کوره در می رود، شغلشان به حالت تعلیق در می آید، زیرا وقتی که داشتند برای اشخاصی قلدری میکردند فیلمشان سوژه رسانه ها میشوند. بعد از مدتی وقتی پولشان ته کشیده و هیچ راه دیگری ندارند تصمیم میگیرند به دنیای زیرزمینی خلافکاران نفوذ کرده و تا حقشان را پس بگیرند...
هنگامی که پروفسور جیمز ماری در حال گردآوری اطلاعات برای لغتنامهی انگلیسی آکسفورد در قرن نوزدهم میلادی است حدود ده هزار کلمه از طرف دکتر ویلیام مینور، یکی از بیماران تیمارستان برودمور دریافت میکند…
The Continental که در شهر نیویورک دهه 1970 می گذرد، منشأ هتل نمادین قاتلان جهان جان ویک را بررسی می کند که از نگاه و عمل یک وینستون اسکات جوان دیده می شود.