این فیلم ویل هورتون را دنبال میکند و فیلمنامهای را که قبل از مهلت شب کریسمس مینویسد. او یک داستان جشن بر اساس خانواده و دوستانش در "سالِم" میسازد، اما با پیچ و خمهای زیاد...
یک زوج جوان، کودک مرموزی را به فرزندخواندگی قبول میکنند تا در مزرعهشان بزرگ کنند. با بزرگ شدن پسر و تبدیل شدنش به مردی جوان و خوشسیما، شوهر به همسرش مشکوک میشود که نسبت به او احساساتی پیدا کرده است.
مادری تلاش می کند تا چیزهایی را تحت کنترل درآورد زیرا دخترش بر اثر سرطان میمیرد ، پدر بیگانه اش ناگهان برمی گردد و ایمان او به خدا در معرض آزمایش قرار می گیرد...
کارآگاه نیک برکات فکر می کرد که برای کار در دایره ی جناییِ پورتلند آمادست , تا اینکه شروع به دیدن چیزهایی کرد که توضیحی براشون نداشت . و بعد از ملاقات با آخرین بازمانده ی خانوادش , نیک به رازی که در پس این وقایع هست پی می بره . نیک مثل بقیه ی آدمها نیست , اون از نوادگانِ نسلی از شکارچی هاست که به اسم “گریم” شناخته می شن. کسانی که مسوول جلوگیری از تکثیر موجوداتِ ماورالطبیعه هستن. و این گونست که داستانِ نیک آغاز می شه , در حالی که در ابتدا نسبت به این جریان بی میله ولی در حالی که مشغول کار بر روی پرونده های جنایی به همراهِ همکارش هست به جریاناتی بر می خوره که باعث می شه با دنیای این موجوداتِ انسان نما ارتباط برقرار کنه...